رمان قلب عاشق پارت 87

4
(95)

 

 

 

 

 

نگاه به نازنین می‌کند

مضطرب انگار که ناخن می‌جوید!

با دیدن نگاه جهان به خود، رو برمی‌گرداند

 

_ اقا جهان نازنین و دریاب! از اولی که ما اومدیم صم بکم

شیدا میگه از وقتی که اونا هم اومدن سکوت!

این اینجوری نبودا؟!

زبون داره شیش متر!

حالا امیدوارم ما که رفتیم، طبق گفته‌ی خودش، با شما دیگ.. اوکی باشه!

 

_ خودش چی گفته؟

 

_ چی بگم والا..!

منتظره همه برن. دیگ علنا داره بیرون میکنه!

 

_ نازنین بیرون میکنه؟

من.. صدایی ازش نشنیدم حتما اشتباه می‌کنید

 

_ الان منو شیدا رو با دمپایی بیرون کرد

میگه زودتر زحمت و کم کنید!

حالا ما اینو به فال نیک می‌گیریم ربطش میدیم به شما، همون طور که خودش گفت، به شما یکم رسیدگی کنه!

فعلا با اجازه!

**

بچه ها من از طرف این نویسنده گشاد بی مسئولیت از شما معذرت میخام بخاطر این پارت کوتاه،، کم کاری از من نیست

🥺🙇‍♀️

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 95

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازنین Mg
3 ماه قبل

یعنی گشاد رو خوب اومدی 🤣🤣🤣🤣🤣خدا قوت قاصدک جونم

Batool
3 ماه قبل

ممنونم قاصدک جان فدای سرت مابه این نویسندهای زحمت کش عادت کردیم 😅😅

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x