نگاه به نازنین میکند
مضطرب انگار که ناخن میجوید!
با دیدن نگاه جهان به خود، رو برمیگرداند
_ اقا جهان نازنین و دریاب! از اولی که ما اومدیم صم بکم
شیدا میگه از وقتی که اونا هم اومدن سکوت!
این اینجوری نبودا؟!
زبون داره شیش متر!
حالا امیدوارم ما که رفتیم، طبق گفتهی خودش، با شما دیگ.. اوکی باشه!
_ خودش چی گفته؟
_ چی بگم والا..!
منتظره همه برن. دیگ علنا داره بیرون میکنه!
_ نازنین بیرون میکنه؟
من.. صدایی ازش نشنیدم حتما اشتباه میکنید
_ الان منو شیدا رو با دمپایی بیرون کرد
میگه زودتر زحمت و کم کنید!
حالا ما اینو به فال نیک میگیریم ربطش میدیم به شما، همون طور که خودش گفت، به شما یکم رسیدگی کنه!
فعلا با اجازه!
**
بچه ها من از طرف این نویسنده گشاد بی مسئولیت از شما معذرت میخام بخاطر این پارت کوتاه،، کم کاری از من نیست
🥺🙇♀️
یعنی گشاد رو خوب اومدی 🤣🤣🤣🤣🤣خدا قوت قاصدک جونم
ممنونم قاصدک جان فدای سرت مابه این نویسندهای زحمت کش عادت کردیم 😅😅