رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 12

بدون دیدگاه
        نفس عمیقی کشید و دستاشو گره زد توی هم و گفت:   -حدود دو ماهه بی وقفه کار کردی. اخرین بار دو هفته پیش فقط دو…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 11

۱ دیدگاه
      پک غلیظی به سیگار زدم. بس بود هر چی غیبت کرده بودن! این جا خدمت بود نه دوره زنونه. خواستم برم بالا که باز با حرفاشون متوقف…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 10

بدون دیدگاه
        قشنگی این قضیه این بود که کسی تخم اعتراض کردن نداشت! جیک می زد تعداد ماه های خدمتش ضرب در دو می شد!   همین که…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 9

بدون دیدگاه
      *** همه چیز سیاه و سفیده. همه جا پر از هیولاهاییه که توی بچگی زیر تخت و توی کمد قایم می شدن اما حالا هر لحظه هیولا…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 8

بدون دیدگاه
      چمدونم رو بسته بودم و نشسته بودم روی طندلی راک کنار پنجره سالن و خیره شده بودم به فضای بیرون.   تا کارای اقامتم جور بشه و…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 7

بدون دیدگاه
        یه قابلمه سیاه، سه چهارتا قاشق و یه تابه و چند تا سیخ، یه ماگ خرکی، یه کتری که از بس دوده گرفته بود کامل سیاه…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 6

بدون دیدگاه
      چشمامو ریز کردم و با دقت بیشتری بهش نگاه کردم! نه اشتباه نمی کردم! واقعا یه کلبه جنگلی اون جا بود!   یا شایدم نه! نمیدونم! شاید…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 5

بدون دیدگاه
        حالا همه چیز آماده بود، کسی نمی دونست امروز چه روز مهمی برای منه. هیچ کسی از اطرافیانم جز عادل خبر نداشت. حتی مامان و بابا…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت 4

بدون دیدگاه
            خلاصه ماشینو پارک کردم جلوی فروشگاه و پریدم ازش بیرون. لامصب تاثیر الکل هنوز توی رفتارم بود و باعث شده بود بعضی از رفتارام…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۳

بدون دیدگاه
      اره بلاخره هر کسی یه جور زندگی می کرد. یکی رو انقدر بهش سخت می گرفتن و خونشو می کردن توی شیشه که دیوانه می شد و…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۲

بدون دیدگاه
          شونه ای بالا انداختم و بی خیال خیارو گرفتم جلوی دهنم و صدامو انداختم پس سرم:   -آهویی دارم خوشگله. آهویی دارم خوشگله فرار کرده…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۱

۱ دیدگاه
  قصه دوتا دشمن خونی که وسط جنگل اتفاقی همسایه میشن و سایه هم دیگه رو با تیر می زنن. اما همه چیز تغییر می کنه وقتی رویین اتفاقی مست…