رمان مادمازل پارت ۱۴۹

۲ دیدگاه
      چشمهام روی صورتش به گردش دراومد. روی صورتش که یه لبخند طمع کارانه روش جا خوش کرده بودم. یعنی من رستارو میپیچوندم و… و در لحظه یه…

رمان مادمازل پارت ۱۴۸

۲ دیدگاه
      نفسم رو با کلافگی بیرون فرستادم و به ترگل که شبیه به بیفکرها حرف میزد نگاه کردم. نمیفهمم چرا باخودش به این نتیجه رسید که این حرف…

رمان مادمازل پارت ۱۴۷

۳ دیدگاه
        با اینکه دلم براش تنگ شده بود اما مدام صورت رستا برام تداعی میشد و این تداعی شدن یاد اون باعث میشد نتونم حتی از دیدن…

رمان مادمازل پارت ۱۴۶

۲ دیدگاه
        خیلی آروم از ماشین پیاده شدم و نگاهی به خونه ی پیش روم انداختم. سیگار توی دستم رو انداختم زمین و کفشمو روش گذاشتم و آهسته…

رمان مادمازل پارت ۱۴۵

۸ دیدگاه
      رفتم تو لیست پیامکهام و با چیزی مواجه شدم که حسابی به تعجبم انداخت. پیامک از طرف ترگل بود و این تقریبا مثل یه توهم می موند.…

رمان وارث دل فصل دوم پارت ۶

۱ دیدگاه
    ولی میترسم نتونم خوب مدیریت کنم فضای مجازی و براش انقدر گیر فعل و انفعالات مغزم بودم که ناخودآگاه در موبایل فروشی نگه داشتم دیگه باید سعی کنم…

رمان مادمازل پارت ۱۴۴

۶ دیدگاه
      با گفتن این حرفها دوباره نگاهشو دوخت به رو به رو. مشخص بود اینبار دیگه واقعا ازم ناراحت و مثل تمام دفعات قبل نتونست زود و سریع…

رمان وارث دل فصل دوم پارت ۵

بدون دیدگاه
  مجدد شمارشو گرفتم و این بار هم جواب نداد خدای من نکنه اتفاقی افتاده همش لیندا از من تقاضای گوشی می‌کرد ولی بخاطر مشاور تحصیلیش که گفت ضربه میزنه…