رمان زنجیر وزر پارت ۲۰۲

بدون دیدگاه
    دوست داشتم از نگاه خندان و پر منظور نازلی سرم را بر دیوار بکوبم و اروند را بخاطر این توجه های افراطی‌اش تکه تکه کنم.     -نازلی…

رمان زنجیر وزر پارت ۲۰۱

بدون دیدگاه
  این کارو نکن افرام. منو از خودم متنفر نکن! یه کار نکن حس کنم که دیشب به زور بهت دست زدم!   -اروند…   -این رفتارهای افراطی چیه خانومم؟…

رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۹

۲ دیدگاه
    افرا:     تا اروند بلند شد نفس راحتی کشیدم.   خیسی پاهایم هر لحظه بیشتر می‌شد و اگر کمی دیگر در اتاق می‌ماند قطعاً متوجه حال بدم…

رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۶

بدون دیدگاه
      آنقدر با مهربانی نوازشم کرده بود، آنقدر برایم صبر کرده بود که تمام استرس و پریشان حالی‌ام رفته بود و این مرد زیادی مرا از بَر بود!…

رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۴

بدون دیدگاه
    حرص، عشق، خواستن، هوس، شور، شیدایی و وصال دیگر داشت نفسش را می‌برید و در این لحظه باید اتفاقی شبیه مرگ می‌افتاد تا بتواند بیخیاله شعله های خواستنی…

رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۲

بدون دیدگاه
      دهانم بیشتر از این باز نمی‌شد.   قطعاً بیش از این توانایی کش آمدن نداشت!     -هر مردی تو این دنیا یه سبکی‌رو می‌پسنده. یکی میگه…

رمان زنجیرو زر پارت ۱۹۱

بدون دیدگاه
    -گاهی وقت ها با کوچیک کردن خودت آدمی که کنارته رو هم لِه می‌کنی و الآن اِنقدر زیر سنگینی حرفات دارم لِه می‌شم افرا که دلم می‌خواد…  …

رمان زنجیرو زر پارت ۱۹۰

۲ دیدگاه
    شوکه به جای خالی‌اش خیره شد و عصبانی از کشوی کنار تخت پاکت سیگارش را بیرون کشید.   روشنش کرد و کام عمیقی گرفت.     شعله‌ی خشمی…