رمان شالوده عشق پارت 300

بدون دیدگاه
      -نگاهت… قبل ازدواجمون هر وقت که از سرکار میومدی همینجوری نگاهم می‌کردی. یه جور خاص و قشنگ جوری که انگار تو دنیا هیچی از من برات مهم‌تر…

رمان شالوده عشق پارت 299

بدون دیدگاه
        با کشیده شدن یکدفعه‌ای صندلی‌ام از فکر بیرون آمدم.   امیر صندلی‌ام را در نزدیک ترین حالت به خودش قرار داد.     -اِ چیکار می‌کنی؟!…

رمان شالوده عشق پارت 296

بدون دیدگاه
        حرصی هر دو دستم را مقابله صورتش گرفتم و عصبانی لب زدم:   -خیلی خب من منظورتو فهمیدم اما حالا که می‌خوای مقصر بودنم رو بهم…

رمان شالوده عشق پارت 295

بدون دیدگاه
-تو کِی قراره منو درک کنی امیر؟ کِی قراره جوری رفتار کنی که ما هم بتونیم یه زوجه عادی باشیم هووم؟ می‌فهمی که داریم پدر و مادر می‌شیم؟ می‌فهمی که…

رمان شالوده عشق پارت 294

بدون دیدگاه
پره‌های بینی‌اش از عصبانیت باز و بسته میشد. تند نفس می‌کشید و دستانش هم مشت شده بودند اما هیچ کدام به قدر زنگ خطر بزرگی که در ذهنش جریان داشت،…

رمان شالوده عشق پارت 293

بدون دیدگاه
پره‌های بینی‌اش از عصبانیت باز و بسته میشد. تند نفس می‌کشید و دستانش هم مشت شده بودند اما هیچ کدام به قدر زنگ خطر بزرگی که در ذهنش جریان داشت،…

رمان شالوده عشق پارت 292

بدون دیدگاه
آراسته خانوم ناراحت گفت: -امیرجان، می‌دونم منظورت چیه، می‌دونم دخترم اشتباه کرده. اما به نظرت بهتر نیست که یه کم تو این روزها کل خانواده بیشتر کنار هم باشیم؟ غم…

رمان شالوده عشق پارت 291

بدون دیدگاه
    -…   -خطارو پدر و مادرت کردن کاری با خواسته و ناخواسته‌ش ندارم اما اگر این وسط اشتباهی باشه اسمه اونا روشه. چشمتو باز کن، تو مرد احمقی…

رمان شالوده عشق پارت 290

بدون دیدگاه
      با عصبانیتی که داشت به سطوح می‌آمد شمرده شمرده تکرار کردم.     -تو… مقصر… مرگ… آبان… نبودی! بسه دیگه به خودت بیا! به خودت بیا! پدر…

رمان شالوده عشق پارت 287

بدون دیدگاه
        -بفرمایید.   -ممنون دخترم نمی‌خورم.     لبخند خسته‌ای به روی زن می‌زنم و برای پخش آخرین فنجان چایی سراغ نفر بعدی می‌روم.     -بفرمایید.…

رمان شالوده عشق پارت 286

بدون دیدگاه
      گندم مقابلش ایستاد و مضطرب پرسید:   -چی شد داداش؟ حالش خوب میشه مگه نه؟ حاله مامانمون خوب میشه!     این امیرخان، امیرخان همیشگی نبود!  …