رمان مادمازل پارت ۲۱۴

بدون دیدگاه
          پوزخندی زد و گفت:     -چند روز نبودی راه اتاقمون رو گم کردی…اتاق  اونوره نه اینجا! بعله! آقاعادت کرده بود به اینکه تمام کارهاش…

پارت 5 جلد دوم رمان نیستی

۱ دیدگاه
  ༺از زبان یزدان༻     با گیجی از کلاس بیرون اومدم منگ این دختر و حرکات عجیب غریبش بودم همینطور که سوعیچ و تو دستم میچرخوندم به سمت ماشین…

رمان مادمازل پارت ۲۱۲

بدون دیدگاه
      قبل از اینکه بخوام بازهم  تکرار کنم  نمیخوام با اون برگردم  آقای بزرگمهر قدم زنان  اومد سمتم. رو به روم  ایستاد و گفت:     -رستا دخترم…خوب…

پارت 3 جلد دوم رمان نیستی

۱۰ دیدگاه
  با تمام وجود به اغوشم  فشردمش که با خوشنت تمام از دو بازوهام گرفت و منو به عقب هدایت کرد طوری ک تعادلم و از دست دادم،  داشتم پرت…

پارت 2 جلد دوم رمان نیستی

بدون دیدگاه
  با اعصاب خوردی وارد خونه شدم همه خوابیده بودن خیلی دلم گرفته بود شب بشدت گرفته ای بود از اسمونش مشخص بود   رو به روی پنجره اتاقم ایستادم…

پارت 1 جلد دوم رمان نیستی

۲ دیدگاه
  به نام خالق نام ها به نام خالق سبز بهاران… خداوند طراوت و جوی باران به نام خداوند نون و قلم… خداوند ازادی و عشق و غم به نام…

رمان مادمازل پارت ۲۱۰

بدون دیدگاه
      فرزام گمون میکرد میتونه اینجوری منو برگردونه و اوضاع رو درست کنه اما کور خونده بود. من محال بود دیگه برگردم! پا تند کردم سمت در نیمه…

رمان مادمازل پارت ۲۰۹

بدون دیدگاه
    از حموم که  بیرون اومدم  پا تند کردم سمت اتاقم. کلاه حوله رو تا روی پیشونیم کشیدم و با باز کردن در اتاق فورا رفتم داخل. قطره  های…

رمان مادمازل پارت ۲۰۸

بدون دیدگاه
    محو تماشای صورتش شدم. چقدر این مدت بهم سخت گذشت. چقدر تلخ گذشت. منی که جون کندم تا به دستش بیارم احساس میکردم  باید داغ داشتنش رو  روی…

رمان مادمازل پارت ۲۰۷

بدون دیدگاه
    نمیدونم چنددقیقه تو اون حالت بودیم اما میدونم که دلم نمیخواست از آغوشش جدا بشم. انگار در امن ترین نقطه ی دنیا بودم.در امنترین و قشنگترین و بهترین…

رمان مادمازل پارت ۲۰۶

بدون دیدگاه
    حرفی نزد. اون که انگار بیشتر مایل بود یک شنونده باشه، سکوت کرد و منی که اینهمه سال ساکت بودم و این حرفهارو تو دلم نگه داشته بودم …

رمان مادمازل پارت ۲۰۵

بدون دیدگاه
    هه! طلاق! واقعا فکر میکرد منی که اونهمه زجر کشیدم تا به دستش بیارم به همین سادگی و آسونی از دستش میدم !؟ محال بود…محال بود چون من…