رمان لیلیان پارت ۵

بدون دیدگاه
    یک ساعت به شروع مراسم مانده و زودتر آماده‌ایم. سر کوچه‌ی مسجدیم که سید علیرضا می‌گوید:   – مامان، خاله‌اینا هم زود اومدن.   قلبم به یک‌باره تپش…

رمان رخنه پارت ۶۰

بدون دیدگاه
    سرخ شدم. سفید شدم و حافظ هیچ تغییر حالتی نداد. فروشنده که قصدش فقط فروش اجناسش بود با خنده جوابش رو داد: – بله حق با شماست …بفرمایید…

رمان سرمست پارت ۵۶

بدون دیدگاه
    جلو اومد و پسورد گوشی رو باز کرد. – بیا عزیزم.   تشکری کردم و موبایل رو از دستش گرفتم. تند شماره‌ی علیرضا رو گرفتم و پوست لبم…

رمان دروغ محض پارت 24

۲ دیدگاه
بعد از تموم شدن حرفام ، نفس عمیقی کشیدم و ساکت بهش زل زدم.. آروم سرشو چند بار تکون داد و با کمی مکث ، لب زد : _ که…

رمان نیمه گمشده پارت 69

۱ دیدگاه
اگه ، اگه یه درصد سارا ع همکاری پدرِ منم توو اینکار بویی ببره و بعدم فلور خبر دار شه.. گندش بزنن این زندگی کثافتی رو!.. با شنیدن تقه ای…

رمان مادمازل پارت ۳۷

۱ دیدگاه
    جمله ی آخری رهام که توش کلمه ی “تهران” به گوش می رسید منو و نیکورو مجاب کرد همدگنرو خیره خیره خیره نگاه کنیم..اون به من سقلمه زد…

پاییزه خزون پارت ۷۳

بدون دیدگاه
  _سلام مای هارته آرمین ،بیا پایین دمه درم …. آروم جوری همکارام نشنون گفتم  _سلام آرمین جان ،باشه اومدم عزیزم  _بیا عزیزم منتظرم  گوشیو قطع کردمو از همکارام خداحافظی…

رمان رخنه پارت ۵۹

۲ دیدگاه
    من شاید وضع مالی شخصیم در حد امیر حافظ و ثروت خانوادگیشیون نبود اما خودش هم می دونست من از بچگی توی ناز و نعمت خانوادم بزرگ شدم…

رمان سرمست پارت ۵۵

۳ دیدگاه
    شونه‌ای بالا انداخت و از جا برخاست. انعامی به گارسونه داد و دستم رو گرفت. – بریم.   با دست آزادم دوباره زدم توی سرم که گیج نگاهم…