پاییزه خزون پارت ۷۶

۵ دیدگاه
پاییزه خزون  رو بهم با لبخند گفت  _خوب خانم خانما کجا برسونمت؟! _آرمین شرمندتم توروخدا امروز  خیلی اذیت شدی بخاطره من امیدوارم بتونم زحماتتو جبران کنم  آرمین با این حرفم…

رمان سرمست پارت ۶۸

بدون دیدگاه
    سرم داشت منفجر میشد. حالم دست خودم نبود! نمیدونستم از دوری سایه عصبی باشم یا از خیانت مهشید!   هرکدوم به نحوی دورم زده بودن…. تنهام گذاشته بودن.…

رمان وارث دل پارت ۸

۱ دیدگاه
      نمی دونستم دلم براش می سوزه یا ازش متنفرم. کلافه بقیه شراب رو با یه نفس بالا کشیدم. گلوم دوباره به سوزش افتاد. هرچی فکر می کردم…

در مسیر سرنوشت پارت ۱۰

۲ دیدگاه
یا شنیدن صدای بارون خودم رو به تراس رسوندم ولی هر کار کردم درش باز نشد.. _ لعنت بهت.. دیگه چرا تراس قفل کردی.. به اجبار پشت در شیشه ایش…

رمان گلامور پارت ۲۹

بدون دیدگاه
    قلبم از جا کنده میشود و بوسه پر حرارتش زیر پاهایم را خالی میکند..!     میفهمد …متوجه ضعفم میشود که دست دور کمرم حلقه میکند و بدون…

رمان رخنه پارت ۷۱

بدون دیدگاه
    سر تکون داد. ترجیح دادم وقت رو با ارزش تر بشمرم و سوار اسانسور شدم. از این موضوع خیالم راحت بود که صد در صد حافظ وسط جلسه…

رمان ورطه دل پارت ۳۵

۶ دیدگاه
آیداگیج نگاهش می کند:شماچی دارید می گید؟ حورا:من حورام دخترخاله آریان و البته مادربچش…آیدامی خندد:بچش؟حورا سری تکان می دهد:بچش..نوه سردار خجسته…آیدا:خداکمکتون کنه..می رود هنوزچند قدم بیشتربرنداشته که حورا دستش را…

رمان سرمست پارت ۶۷

بدون دیدگاه
    جا خورده حرفی نزد و دنبالم اومد که از ساختمون بیرون رفتیم. در ماشین رو باز کردم و هولش دادم روی صندلی که جیغ خفه‌ای کشید.   خشمگین…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۹

بدون دیدگاه
برا اولین بار میخواستم با هواپیما سفر کنم و الان که رو صندلیش نشستم بدجور استرس دارم… دوست داشتم کنار پنجره مینشستم ولی شماره صندلی نیکزاد اونجا بود…. روم هم…

رمان وارث دل پارت ۷

۷ دیدگاه
        مرضیه که خورد تو ذوقش با ناراحتی چشمی گفت و بعد گور نحسش رو گم کرد. بغضم برای چندمین بار سرباز کرد و دوباره چشمه ی…