رمان پاییزه خزون

پاییزه خزپن پارت ۶۶

۱ دیدگاه
پاییزه خزون _آراز میفهمی داری چیکار میکنی !؟ چشماشو مهربون کرد و مثل روزای قبل شد قوت قلب این دل پر استرس من _میدونم شیرینم ،تو نگران نباش باشه ،…
رمان پاییزه خزون

پاییزه خزون پارت ۶۵

۱ دیدگاه
پاییزه خزون تعجب کردم از حرفش توقع داشتم یه چیزی بگه بتوپه بهم ولی سکوتش بیشتر بهمم میریخت ،این مرد مزموز من با اون مردی که تو کافت ادعای دوست…

بدون دیدگاه
#او_را #قسمت_چهل_یکم☆ بارون شدید و شدیدتر میشد!⛈ هوا به سمت گرگ و میشش میرفت… دلم داشت میترکید! باید چیکار میکردم…؟ دیگه نمیخواستم نفس بکشم… انگار تموم این شهر برام شبیه…

رمان گلامور پارت ۴

۲ دیدگاه
  سربالا میگیرد ، بهت زده و ناباور تماشایم میکند   – این خون چیه؟   چانه‌ام میلرزد و او اما عربده میزند   – با توام کمند چرا خونریزی…

رمان او_را پارت چهلم☆

بدون دیدگاه
#او_را #قسمت_چهلم نشست رو زانوش، -حالتون خوبه؟؟ میخواید پرستار خبر کنم؟ -نه… نمیخوام😭 -اتفاقی افتاده؟😳 چرا گریه میکنید؟ اگر کمکی از دست من برمیاد،حتما بگید تو چشماش نگاه کردم -واقعا…

رمان ورطه دل پارت ۲۸

۶ دیدگاه
قراردادی بین شرکت پدر تو و پدر به اصلاح نامزدت بسته شده که مکان پروژه اماراته‌…توفقط تنهاکاری که بایدبکنی اینه که فقط یک برگه فقط یکی اونی که من بهت…
رمان رخنه

رمان رخنه پارت ۳۴

بدون دیدگاه
  انگار داشت خون خودش رو می خورد و رگ های گردنش متورم شد. – تو از حامله شدن خجالت می کشیدی، جرم که نکرده بودی …اون وقت من اون…

رمان سرمست پارت ۳۱

بدون دیدگاه
    لبخند گشادی و دندون نمایی زدم که عمق علاقه‌م رو به نمایش گذاشت. – معلوم نیست؟   دستش رو پشت کمرم گذاشت. – کاملا مشخصه!   سمت سالن…

رمان مادمازل پارت ۱۶

۱ دیدگاه
  پیرزنها که ظاهرا میخواستن سوار آسانسور بشن، ایستاده بودن وبا تاسف و انزجار خیره خیره مارو نگاه میکردن. ترگل برای اینکه نخنده سرشو پایین انداخت و لبهاش رو بهم…

اطلاعیه!!!

بدون دیدگاه
دوستان حتما این پستو بخونین دوستایی که دنبال رمان های وبسایت رمان تک (romantak) بودن بدونن که سایت باز شده و باز داره به کارش خیلی عالی ادامه میده تازه…

رمان نیمه گمشده پارت 53

و پریدم ، ع دره پریدم پایین.. این بود سرگذشت من ، من آخرش باید اینطوری میمُردم.. اخرش اینطور بود!..:) با نفس نفس از خواب پریدم گلومو صاف کردم و…
رمان گلامور

رمان گلامور پارت ۳

بدون دیدگاه
گره روبدوشامبرم را باز می کند . نگاه روی تاپ و شورتکی که به تن داشتم میگرداند و نیشخندی میزند   – از تو با اون همه تجربه انتظار بیشتری…
رمان رخنه

رمان رخنه پارت ۳۳

بدون دیدگاه
  – بخواب! می خوام نشونت بدم چطوری توی فضا قدم بزنی!   چه تعریف خلسه آمیزی از فضای اون بیرون و وهم و خیالش. – تو کی هستی؟  …