رمان گلامور پارت ۱۵

بدون دیدگاه
    صورت خیس از اشک مروارید که از زور گریه به هق هق افتاده بود را میان دستانش میگیرد و با لحنی ملتمس می گوید :   – پاشو…

رمان گلامور پارت ۱۴

بدون دیدگاه
    لحظه‌ای طول میکشد اما بالاخره آنلاین میشود.   لب پایینم را از شدت اضطراب زیر دندان میکشم و به محض آن که تیک سبزی کنار پیغامم به نمایش…

رمان گلامور پارت ۱۳

بدون دیدگاه
    – انگار خیلی عجله داری بابا جان .   کلافه دستی به پیشانی اش می کشد و کوتاه توضیح میدهد   – باید برگردم رستوران ، کارا یکم…

رمان گلامور پارت ۱۲

بدون دیدگاه
    نگاه از بشقاب زرشک پلویی که برایم کشیده بود میگیرم و می گویم – چشم میخورم ، شما برین بخوابین . – برم که نمیخوری   لبخند بی…

رمان گلامور پارت ۱۱

بدون دیدگاه
  صدای گریه ام همراه با شدت گرفتن ضربه‌ها و تهدیدهای حاج همایون اوج میگیرد .   – شما دوتا بچه ریدین وسط زندگی من …   بچه! متنفر بودم…

رمان گلامور پارت ۱۰

۲ دیدگاه
  دهانم همانند ماهی باز و بسته میشود   – نمیخواد ریختتو ببینه . مادرت زنگ زده به بابا سفارش کرده که کسی به تو چیزی نگه.   قطره‌های اشک…

رمان گلامور پارت ۹

بدون دیدگاه
  با صدای بلندی میخندد و همانطور که تنم را به خودش می فشارد می گوید   -حسادت نکن کمند خانم ..   بی طاقت با تن صدای گرفته‌ای جواب…

رمان گلامور پارت ۸

۲ دیدگاه
  – زور بیخود نزن این ننه من غریبم بازیات رو من یکی جواب نمیده ..   – من..   فرصت نمیدهد و میان حرفم میپرد   -از این در…

رمان گلامور پارت ۷

بدون دیدگاه
لب‌های رژ خورده‌ام را روی هم می فشارم و به صورتم در آینه زل میزنم   پوست رنگ پریده و بی حالم به لطف لوازم آرایشم جان گرفته‌ بود و…

رمان گلامور پارت ۶

بدون دیدگاه
  با صدای گرفته از خشم و بغضی که سعی در پنهانش کردنش داشتم خیره در چشمانش می گویم   – نمیتونی منو مجبور کنی   تک ابرویی بالا می…

رمان گلامور پارت ۵

بدون دیدگاه
  یک ماه بعد   نگاه خیره ام را از تصویر چهره رنگ پریده دخترک در آینه میگیرم و از روی صندلی بلند میشوم.   یک ماه از آن شب…

رمان گلامور پارت ۴

۲ دیدگاه
  سربالا میگیرد ، بهت زده و ناباور تماشایم میکند   – این خون چیه؟   چانه‌ام میلرزد و او اما عربده میزند   – با توام کمند چرا خونریزی…
رمان گلامور

رمان گلامور پارت ۳

بدون دیدگاه
گره روبدوشامبرم را باز می کند . نگاه روی تاپ و شورتکی که به تن داشتم میگرداند و نیشخندی میزند   – از تو با اون همه تجربه انتظار بیشتری…
رمان گلامور

رمان گلامور پارت ۲

۲ دیدگاه
نگاه از چشمانش میگیرم و به سختی لب میزنم   – باشه . قدمی فاصله میگیرم و قبل از آن که حرف دیگری بزند به سالن برمی گردم.   تمام…
رمان گلامور

رمان گلامور پارت ۱

۱ دیدگاه
    – زندگیت خوبه دخترم؟ از هامون راضی هستی؟   نگاه از چشمان منتظر زنی که کنارم نشسته بود میگیرم و سرم را پایین می اندازم.   مگر میتوانستم…