رمان گلامور پارت ۱۵3 سال پیشبدون دیدگاه صورت خیس از اشک مروارید که از زور گریه به هق هق افتاده بود را میان دستانش میگیرد و با لحنی ملتمس می گوید : – پاشو…
رمان گلامور پارت ۱۴3 سال پیشبدون دیدگاه لحظهای طول میکشد اما بالاخره آنلاین میشود. لب پایینم را از شدت اضطراب زیر دندان میکشم و به محض آن که تیک سبزی کنار پیغامم به نمایش…
رمان گلامور پارت ۱۳3 سال پیشبدون دیدگاه – انگار خیلی عجله داری بابا جان . کلافه دستی به پیشانی اش می کشد و کوتاه توضیح میدهد – باید برگردم رستوران ، کارا یکم…
رمان گلامور پارت ۱۲3 سال پیشبدون دیدگاه نگاه از بشقاب زرشک پلویی که برایم کشیده بود میگیرم و می گویم – چشم میخورم ، شما برین بخوابین . – برم که نمیخوری لبخند بی…
رمان گلامور پارت ۱۱3 سال پیشبدون دیدگاه صدای گریه ام همراه با شدت گرفتن ضربهها و تهدیدهای حاج همایون اوج میگیرد . – شما دوتا بچه ریدین وسط زندگی من … بچه! متنفر بودم…
رمان گلامور پارت ۱۰3 سال پیش۲ دیدگاه دهانم همانند ماهی باز و بسته میشود – نمیخواد ریختتو ببینه . مادرت زنگ زده به بابا سفارش کرده که کسی به تو چیزی نگه. قطرههای اشک…
رمان گلامور پارت ۹3 سال پیشبدون دیدگاه با صدای بلندی میخندد و همانطور که تنم را به خودش می فشارد می گوید -حسادت نکن کمند خانم .. بی طاقت با تن صدای گرفتهای جواب…
رمان گلامور پارت ۸3 سال پیش۲ دیدگاه – زور بیخود نزن این ننه من غریبم بازیات رو من یکی جواب نمیده .. – من.. فرصت نمیدهد و میان حرفم میپرد -از این در…
رمان گلامور پارت ۷3 سال پیشبدون دیدگاهلبهای رژ خوردهام را روی هم می فشارم و به صورتم در آینه زل میزنم پوست رنگ پریده و بی حالم به لطف لوازم آرایشم جان گرفته بود و…
رمان گلامور پارت ۶3 سال پیشبدون دیدگاه با صدای گرفته از خشم و بغضی که سعی در پنهانش کردنش داشتم خیره در چشمانش می گویم – نمیتونی منو مجبور کنی تک ابرویی بالا می…
رمان گلامور پارت ۵3 سال پیشبدون دیدگاه یک ماه بعد نگاه خیره ام را از تصویر چهره رنگ پریده دخترک در آینه میگیرم و از روی صندلی بلند میشوم. یک ماه از آن شب…
رمان گلامور پارت ۴3 سال پیش۲ دیدگاه سربالا میگیرد ، بهت زده و ناباور تماشایم میکند – این خون چیه؟ چانهام میلرزد و او اما عربده میزند – با توام کمند چرا خونریزی…
رمان گلامور پارت ۳3 سال پیشبدون دیدگاهگره روبدوشامبرم را باز می کند . نگاه روی تاپ و شورتکی که به تن داشتم میگرداند و نیشخندی میزند – از تو با اون همه تجربه انتظار بیشتری…
رمان گلامور پارت ۲3 سال پیش۲ دیدگاهنگاه از چشمانش میگیرم و به سختی لب میزنم – باشه . قدمی فاصله میگیرم و قبل از آن که حرف دیگری بزند به سالن برمی گردم. تمام…
رمان گلامور پارت ۱3 سال پیش۱ دیدگاه – زندگیت خوبه دخترم؟ از هامون راضی هستی؟ نگاه از چشمان منتظر زنی که کنارم نشسته بود میگیرم و سرم را پایین می اندازم. مگر میتوانستم…