رمان گلامور پارت ۱۵ 3.6 (9)2 سال پیشبدون دیدگاه صورت خیس از اشک مروارید که از زور گریه به هق هق افتاده بود را میان دستانش میگیرد و با لحنی ملتمس می گوید : – پاشو…
رمان گلامور پارت ۱۴ 5 (6)2 سال پیشبدون دیدگاه لحظهای طول میکشد اما بالاخره آنلاین میشود. لب پایینم را از شدت اضطراب زیر دندان میکشم و به محض آن که تیک سبزی کنار پیغامم به نمایش…
رمان گلامور پارت ۱۳ 5 (4)2 سال پیشبدون دیدگاه – انگار خیلی عجله داری بابا جان . کلافه دستی به پیشانی اش می کشد و کوتاه توضیح میدهد – باید برگردم رستوران ، کارا یکم…
رمان گلامور پارت ۱۲ 4.3 (6)2 سال پیشبدون دیدگاه نگاه از بشقاب زرشک پلویی که برایم کشیده بود میگیرم و می گویم – چشم میخورم ، شما برین بخوابین . – برم که نمیخوری لبخند بی…
رمان گلامور پارت ۱۱ 4.3 (6)2 سال پیشبدون دیدگاه صدای گریه ام همراه با شدت گرفتن ضربهها و تهدیدهای حاج همایون اوج میگیرد . – شما دوتا بچه ریدین وسط زندگی من … بچه! متنفر بودم…
رمان گلامور پارت ۱۰ 4.1 (9)2 سال پیش۲ دیدگاه دهانم همانند ماهی باز و بسته میشود – نمیخواد ریختتو ببینه . مادرت زنگ زده به بابا سفارش کرده که کسی به تو چیزی نگه. قطرههای اشک…
رمان گلامور پارت ۹ 4.3 (8)2 سال پیشبدون دیدگاه با صدای بلندی میخندد و همانطور که تنم را به خودش می فشارد می گوید -حسادت نکن کمند خانم .. بی طاقت با تن صدای گرفتهای جواب…
رمان گلامور پارت ۸ 4.5 (6)2 سال پیش۲ دیدگاه – زور بیخود نزن این ننه من غریبم بازیات رو من یکی جواب نمیده .. – من.. فرصت نمیدهد و میان حرفم میپرد -از این در…
رمان گلامور پارت ۷ 4.8 (6)2 سال پیشبدون دیدگاهلبهای رژ خوردهام را روی هم می فشارم و به صورتم در آینه زل میزنم پوست رنگ پریده و بی حالم به لطف لوازم آرایشم جان گرفته بود و…
رمان گلامور پارت ۶ 3.2 (6)2 سال پیشبدون دیدگاه با صدای گرفته از خشم و بغضی که سعی در پنهانش کردنش داشتم خیره در چشمانش می گویم – نمیتونی منو مجبور کنی تک ابرویی بالا می…
رمان گلامور پارت ۵ 4.1 (9)2 سال پیشبدون دیدگاه یک ماه بعد نگاه خیره ام را از تصویر چهره رنگ پریده دخترک در آینه میگیرم و از روی صندلی بلند میشوم. یک ماه از آن شب…
رمان گلامور پارت ۴ 3.8 (9)2 سال پیش۲ دیدگاه سربالا میگیرد ، بهت زده و ناباور تماشایم میکند – این خون چیه؟ چانهام میلرزد و او اما عربده میزند – با توام کمند چرا خونریزی…
رمان گلامور پارت ۳ 4.2 (13)2 سال پیشبدون دیدگاهگره روبدوشامبرم را باز می کند . نگاه روی تاپ و شورتکی که به تن داشتم میگرداند و نیشخندی میزند – از تو با اون همه تجربه انتظار بیشتری…
رمان گلامور پارت ۲ 4.8 (6)2 سال پیش۲ دیدگاهنگاه از چشمانش میگیرم و به سختی لب میزنم – باشه . قدمی فاصله میگیرم و قبل از آن که حرف دیگری بزند به سالن برمی گردم. تمام…
رمان گلامور پارت ۱ 4.3 (52)2 سال پیش۱ دیدگاه – زندگیت خوبه دخترم؟ از هامون راضی هستی؟ نگاه از چشمان منتظر زنی که کنارم نشسته بود میگیرم و سرم را پایین می اندازم. مگر میتوانستم…