پاییزه خزون خودمم نمیدونستم برای کدوم دردم دارم گریه میکنم ….،ولی فقط دلم گریه میخواست ….خسته بودم از این زندگی نکبتی ….که توش خانواده ای نداشتم ،دلم الان آغوشه…
پاییزه خزون کارای شرکتو انجام دادم ….چند تا از ایمیلای شرکتم که انگلیسی بود ترجمه کردم و برای مهرشاد و آراز ایمیلشون کردم ….پیشنهادای کاریِ خوبی بودش ،قطعا برای آینده…
پاییزه خزون _آراز گفته باید با ساحل حرف بزنم ،نظره قطعیه با اونه ،ببین خواهری پسره آقای رضاییو من دیدم…. آدم متشخصیه… نمیگم میشناسمش…. چون تو این دوره زمونه…