پاییزه خزون
دیگ داشتم از خستگی جون میدادم….
با بچهای موسسه خداحافظی کردمو رفتم سمته در که صدای گوشیم بلند شد همونطور که در حال حرکت بودم گوشیمم جواب دادم ..
_بله ؟
_تو نمیگی نگرانت میشن ، من چند بار بهت زنگ زدم ، از صبح چند بار تکست دادم ….چند بار تو واتساپ پیام دادم…. کجایی دختر…. من به تو چی بگم آخه؟!
_شرمنده آرمین از صب سرمون شلوغ بود تو شرکت ، الانم از موسسه دارم میزنم بیرون …
_وایستا اونجا تا بیام دنبالت !!!
_مرسی آراز داره میاد دنبالم
_عه ؟ آراز؟ چرا؟؟
_هیچی از خستگی رو به موتم….. ولی آراز گیر داده بریم بیرون با پسر خالم و آبجیم اینا ….
_ساحل حواست هس که چند وقته پرته حواست از من، کجای زندگیتم…. چرا همه تو زندگیت اولویت دارن الا منه بی همه چیز ،حواست هست چند وقته فقط دیدارمون شده تماس تصویری و چند تا تکست در روز …..کجام تو قلبت…. بگو تکلیفمو روشن کن ….
تو سکوت داشتم به دلخوریاش گوش میدادم ….راس میگه ، چند وقته ، وقت ندارم به خودم برسم چه برسه به بیرون رفتن…. از اون ورم آراز همش بهم زنگ میزنه چکم میکنه….. نمیتونم بپیچونمش ،همه اینا باعث شد که فقط یه چیز بگم
_آرمین!!
_آرمین؟
_میشه بعدا راجبش حرف بزنیم
_بعدن ینی کی !!!!تایم بده به من، خسته شدم از این موش و گربه بازی….. میخوام باهات حرف بزنم ،خسته شدم از این دوری ،خسته شدم از اینکه حتی نمیتونم اون دستای کشیده و سادتو لمس کنم ،اروم کن ….دل بیقرارمو
_باهات هماهنگ میکنم، الان آراز میاد نمیتونم باهات حرف بزنم ،راس میگه شاید اشتباه از من بود ….انگار اونم داشتن پشت تلفن صدا میزدن
_باشه برو خوش بگذره
_آرمین
_جانم ؟
_بخشیدیم
_نه!!
_چرا ؟
_باید تکلیفمون روشن شه ، فردا یه سری حرفا باهات دارم که اساسین ، امشبو حسابی خوش بگذرون که فردا حسابی پوستتو میکنم !!!
_جوونن
_بی ادب ،خیر سرت معلمی ،مترجمی اینجور باید حرف بزنی ؟
_خیر سری ربطی به اینا نداره
_که خیر سری!!!!!،من یه خیره سری نشونت بدم…. ساحل دعا کن دستم بهت نرسه فقط ،فردا کی کلاست تموم میشه؟
_۱۲ تموم میشه ولی از اون ور تا ۶ کلاس دارم آدرس بده بعده ۶ بیام
_خودم میام دنبالت فقط گوشیت دمه دستت باشه تو رو حضرته عباس که امروز سرویس کردی منو….. تو
