رمان دروغ محض پارت 3

۲۱ دیدگاه
با شنیدن صدای کسی ، از بغل جورج در اومدم و نگاهمو به اطراف دوختم … ولی … ولی با دیدن آنا ، جیغ خفیفی کشیدم و به طرفش پا…
رمان رخنه

رمان رخنه پارت ۶

۱ دیدگاه
با لکنت گفتم: – ببخشید شرمنده، فکر کردم … حرفم رو نیمه قطع کرد. – اشکالی نداره؛ خواستم بگم امشب ما همون ساعتی که با هم مقرر کردیم با خانواده…

پاییزه خزون پارت ۵۷

۱ دیدگاه
  پاییزه خزون وارد بیمارستان شدم و از پرستار اورژانس کمک خواستم…. بنده خدا تا اون صورت زخم و زیلیم و دید سریع رفت یه ویلچر آورد و منو نشوند…

رمان سرمست پارت ۶

۱ دیدگاه
آیدا رو از روی پای مامان برداشتمش. – بیا پایین مگه نمی دونی پای مامان جون درد میکنه؟ مامان اخمی کرد. – به این بچه چیکار داری؟ دلت از یه…

رمان سادیسمیک پارت 13

۹ دیدگاه
#پارت_13 بدون حرفی از اتاق اومدم بیرون ؛ یه دفعه دستم کشیده شد و پرت شدم تو آغوش گرمی … با تعجب سرمو بالا آوردم و با یه جفت تیله…

رمان سادیسمیک پارت 12

۸ دیدگاه
#پارت_12 به سختی خودمو رسوندم به اون کلبه خرابه… با تموم درد بدنم ، کاغذی برداشتم و شروع کردم به نوشتن … “میثاق آتاش… کسی که باعث عذاب روز و…

رمان سادیسمیک پارت 11

۱۹ دیدگاه
#پارت_11 بهت زده نگاش کردم که گفت ــ چیه عین بز زل زدی بهم؟! ماهور ــ ای بابا ول کنین همو دیگه! از صبح تا شب عین خروس جنگی به…

رمان نیمه گمشده پارت 18

۲۷ دیدگاه
⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️ +سارا عشقم میپسندی؟ لبخند پر از رضایتی زد و گفت ــ اره فقد یه چیزی..! اینجا خونه تو میشه یا من؟! دستمو زیر چونم گذاشتم و همون موقع نجوا…
رمان رخنه

رمان رخنه پارت ۵

۱ دیدگاه
طاق باز روی تخت خوابید. اصلا به سوالم جواب نداد. طبیعی بود خب جوابی نداشت که بده. آوا کم کم خوابش برد. هر بار که میدیدمش ارزو می کردم این…

رمان او_را پارت هفدهم☆

۲ دیدگاه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸   💗رمان او_را …💗 #قسمت_هفدهم   دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم! اما مجبور بود برم، چون دلم نمیخواست مورد…

رمان او_را پارت شانزدهم ☆

بدون دیدگاه
#او_را #قسمت_شانزدهم بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن… من باید این مسئله رو حل میکردم…❗️ باید به خودم ثابت…

رمان سادیسمیک پارت 10

۱۶ دیدگاه
میثاق / مربوط به پارت های قبل…“پیرهن صورتی و شلوار خاکستریمو پوشیدم و “ #پارت_10 🏷رستا حال بدی داشتم ، با اینکه میخواستم کمکش کنم ولی پسم زد دیگه ..…

رمان نیمه گمشده پارت 17

۴۰ دیدگاه
🖕🏼فلور🖕🏼 استاد ــ فلور مهرانفر دستم و بلند کردم و جدی گفتم +هستم استاد خوبه آرومی گفت و مشغول بقیه حضور و غیابا شد و در نهایت بعد از یک…

رمان ورطه دل پارت ۲۰

۱۹ دیدگاه
در خلسه زیبایی فرو رفته بودم دوست نداشتم بیدار شوم ولی آلارم سوهان روحم می شود آرام بلندمی شوم بدنم کرخ شده با یادآوری اینکه از این جهنم می روم…