رمان سادیسمیک پارت 13

4.5
(16)

#پارت_13

بدون حرفی از اتاق اومدم بیرون ؛ یه دفعه دستم کشیده شد و پرت شدم تو آغوش گرمی …

با تعجب سرمو بالا آوردم و با یه جفت تیله مشکی چشم تو چشم شدم…

میثاق بود …
اولین باری بود که بغلم میکرد ، البته به جز اون روز اول که بعدش کلی اذیتم کرد …
احساساتم سرد بودن …
خودمو از بغلش بیرون کشیدم و رفتم سمت کلبه …

چنتا جعبه که خوراکی داخلشون بود رو کمد کوچیک گوشه اتاق که فقد کاغذ داخلش بود چیده شده بود…

درو بستم و رفتم طرفشون
اومممممم نوتلا و نون تست ، تمشک ، البالو خشک
وای عاشق همه شون بودم
در ظرف آخرو که باز کردم یه کاغذ توش بود

“سیاوشم …
اگه ارباب بفهمه شر به پا میکنه رستا
بذارشون تو کمد کوچیکه ، کم غصه بخور آبجی”

خیلی مهربون بود …
هم اون هم اراد هر دو مهربون بودم
خدا دوتا فرشته نجات بهم داده بود!
چنتا تمشک خوردم و بعد قایم کردن ظرفا با انرژی رفتم سمت حیاط عمارت
یکم که چرخ زدم توجه ام نسبت به یه درخت پزرگ که اون طرف عمارت بود کشیده شد …
رفتم سمتش و به هزار زور و زحمت ازش بالا رفتم

ــ بگردین ببینین کجااااااس
همین الاااان

با صدای داد و فریادش کل تن و بدنم لرزید
خدا ازت نگذره دودیقه نشده هنوز اومدم رو این درخت

دستمو بلند کردم و داد زدم

+میثاااااق من اینجااااام

متوجه من که شد دوید طرفم

ــ توله سگ کی گفت بری اونجا
هااان؟

+ببخشید!
نمیدونستم باید ازت اجازه بگیرم

ــ از این به بعد بدون
بیا پایین من میگیرمت

با سرتقی نوچی کردم و خودمو بیشتر بالا کشیدم

+بیام پایین منو میزنی

دستی بین موهاش کشید و کلافه گفت

ــ نمیزنم بیا

+نچ

ــ گمشو بیااااااااا

یه تای ابرومو بالا انداختم و با نفس نفس گفتم

+هنوز نیومدم اینجوری عربده کشی میکنی ، بیام که جر خوردم!

ــ به جون خاله ماهور نمیزنمت بیا پایین فقد الان میوفتی میمیری

و دستشو سمتم دراز کرد

زبونی و لبام کشیدم و با لبخند گشادی پریدم بغلش که پخش زمین شد و حالا من روش بودم

+ایول ارباااااب!
خوب گرفتیم

حولم داد و جامونو عوض کرد

ــ من همیشه کارامو خوب انجام میدم

تحریک وار زبونمو رو لباش کشیدم و تا خواست لب گیریو شروع کنه سرمو عقب بردم و رو زمین گذاشتم ؛ گردنمو کج کردم تا نتونه کاری کنه ولی بعد یکم مکث خنده های ریزم قطع شدن …
لباشو رو پوست سفید گردنم گذاشت و محکم مکید

دستمو گذاشتم و شونش و یکم به عقب حولش دادم

+لعنت بهت ..!
گردنم کبود شد

سرشو عقب کشید و خمار تو گودی گردنم گفت

ــ حقته …
همیشه یه راهی هست برا اذیت کردنت!…

دلخور نگاش کردم و بلند شدم

+نوبت منم میرسه جناب..!

جنابو همچین کشدار گفتم که حرسش در بیاد و بعد رفتم داخل …

+خاله کل تنم درد میکنه یه کمکی بده!

ــ انقد غر نزن دیگه دختر
دارم واست دوا درست میکنم ، بگو مریم بزاره رو زخمات خوب میشی

ــ لازم نکرده

برگشتم طرفش و با بهت بهش زل زدم

+یعنی چی لازم نکرده؟
کل بدنم کبود شده

ــ بازم کبود میشه ، نیاز نیست واسش چیزی درست کنی

خاله ــ میثاق کوتاه بیا گناه داره بچم!

ــ منم گناه داشتم ، اینعفریته هنوز روی واقعی خودشو نشونت نداده …
اینم یکیه مثل .. مثل رایکا!

+ولش کن خاله …
راست میگه ، بازم کبود میشم
اون قهوه لعنتیشو بده من ببرم تو اتاقش

آه جگر سوزی کشید و یه فنجون بهم داد
رفتم سمت اتاقش بدون در زدن وارد شدم ، اصلا حواسم نبود!
باز خوب شد داخل اتاق نبود …
من که وظیفمو انجام داده بودم ، قهوه شو اورده بودم دیگه بقیش بهم ربطی نداره!
چشمم خورد به برگه های رو تختش
کنجکاویم اجازه نداد نرم نزدیک …
قهوه رو گداشتم رو میز و رفتم سمت تخت ، یکیشونو تو دستم گرفتم

“سود سهام شرکت ، واریز به شماره حساب …. ”

یعنی برای کی بود؟!
تا خواستم بقیشو بخونم صدای نفس کشیدنای یکی کنارم گوشم اومد و باعث شد تنم مور مور بشه …

ــ بدون اجازه اومدی اتاق اربابت!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 16

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
9 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
افسانه
افسانه
2 سال قبل

عالی بود جیگر…

فاطیما ویسی نژاد
فاطیما ویسی نژاد
2 سال قبل

عالی بود جون دل عشق دلم نفس قلبم😙😍💖

*ترشی سیر *
2 سال قبل

عالی بود

اتنا واحدی
2 سال قبل

عالی جانان…

ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

میگم رستا اشهدشو خوند ؟؟؟؟

اتنا واحدی
2 سال قبل

فلور یه پارت بده دیگ…

Shyli ♡
2 سال قبل

نمیشه ی پارت دیه بدی فلور جونمممممممم
بیکارم حوصلمم سر رفته برا اولین بار رمان کم اوردم واسه خوندن رمان خوب معرفی کنینننننننن

Helya
Helya
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

رمان دربندنام از کورا ریلی
بدون سانسورشو بخون😂

princessmahdiyeh@gmail.com
2 سال قبل

چرا پارت جدید نمیزاری پس؟!

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x