رمان جادوی سیاه پارت 4

۳۶ دیدگاه
* * * * توی اتاق خودم بودم و داشتم اماده میشدم تا برم خونه که همون لحظه در اتاق باز شد … هینی کشیدم و دستامو جلوم گرفتم چون…

رمان شاهزاده قلبم پارت 13

بدون دیدگاه
بارمان ــ اوه بله.. من بارمانم رفیق آرسام جان رادمان ــ منم رادمانم .. از آشنایی باهات خوشبختیم رفنم جلو و باهاشون دست دادم .. +اومممم .. شما دوقلویین قطعا…

رمان عشق خلافکار پارت 12

۵ دیدگاه
_ آره با شیطنت نگاش کردم _ خببب پس سوژه هامون آماده ن _ چی تو کله ت داری آرتی _ هیچی فقط میخوام یکم کرم بریزم _ آهاان اگه…

رمان شاهزاده قلبم پارت 12

۳ دیدگاه
دلوین🙌🏻🍃 آرسام ــ برام مهم نیست .. کسی که تحدیدم کنه لیاقتش مرگه .. مهم تر از اونم دلوینه .. نمیخوام از دستش بدم … سرمو بالا گرفتم و مصمم…

رمان گذشته سوخته پارت ۲۲

۶ دیدگاه
اتاق آیسودا طبقه چهارم بود با آسانسور به طبقه چهارم رفتم در اتاقش رو برای من باز گذاشته بود وارد شدم یه خانم دیگه هم اونجا بود حدس زدم پرستارش…

رمان شاهزاده قلبم پارت 10

۱ دیدگاه
✓♡آرسام♡✓ تو خواب بود و داشت حرفای دلشو بهم میزد انگار من ازش درخواست ازدواج کرده بودم و … در نهایت جواب این پس زدناش و نگاهای سردش تو این…
رمان پاییزه خزون

پاییزه خزون پارت ۱۳

۲ دیدگاه
    پاییزه خزون تو ماشین نشستمو آهنگ دوست داشتنیمو پلی کردم و استارت زدم آهنگام همه آروم و ملو بود کلن قبل از همه این ماجرا سعی میکردم با…

رمان جادوی سیاه پارت سوم

۳۱ دیدگاه
&& کلارا && توی اتاق استراحتِ دکترا بودم … داشتم چاییمو مزه مزه میکردم که در اتاق باز شد و رابرت داخل اومد … در رو بست و به طرفم…

رمان شاهزاده قلبم پارت 9

۶ دیدگاه
ـ دلوین با من ازدواج میکنی؟ قول میدم هرچی که بخوای برات فراهم کنم و جونمو برات بدم … میدونست نمیشه … میدونست نمیتونم … چرا؟ چرا هر دفعه کاری…

رمان عشق خلافکار پارت 8

۸ دیدگاه
_ با تو و کیک و قهوه تو کاری نداره شیکمو. تو خواستی چیزی سفارش بدی ، بده _ باشه ولی گفته باشما بهش اصلا تعارفی چیزی نمی کنم _…