رمان شاهزاده قلبم پارت 9

3.7
(6)

ـ دلوین با من ازدواج میکنی؟

قول میدم هرچی که بخوای برات فراهم کنم و جونمو برات بدم …

میدونست نمیشه … میدونست نمیتونم …

چرا؟ چرا هر دفعه کاری میکرد بیشتر عاشقش بشم؟

بیشتر دلم بخواد بچلونمش؟

نفس عمیقی کشیدم و اماده شدم برای له کردن احساساتم …

+آرسااام تو که میدونی نمیشه .. میدونی نمیتونیم با هم باشیم بخدا من عاشقتم خیلی زیادم عاشقتم …

ولی .. ولی من و تو قسمت همدیگه نیستیم

دیگه هیچوخت مال همدیگه نمیشیم … مطمئن باش بعد تو هیچ مردی تو زندگیم نمیاد ….

آدمی که نقشه قتل پدرشو میکشه کسی نیست که لیاقت تورو داشته باشه…

اگه 5 سال پیش بهم میگفتی یا منو میبردی با خودت …. شرایط فرق میکرد …

من این گروهو تشکیل نمیدادمو مسئولیت زیادی رو دوشم نبود ..

الان نمیتونم کارمو نصف و نیمه ول کنم …

زنی که و کار خلاف و کشتن بقیس زندگی آرومی نداره و خطرای زیادی تحدیدش میکنه

من نمیخوام همه این چیزا واسه تو ام باشه

من باید آدم بکشم باید دلم سنگ باشه و احساس نداشته باشم باید نقطه ضعف نداشته باشم و .. و اگه تو به عنوان همسرم بیای تو زندگیم… قطعا خیلی زود زندگیت میشه جهنم ….تو ام نباید نقطه ضعف داشته باشی ….

ونی که شاهین بیخیال من نمیشه اخرشم یا من میمیرم یا اون … آرسام نمیخوام اذیت بشی

گریه هام شدت گرفته بود  راهی نداشتم جز پا گذاشتن رو احساسم .. رو غرور مردی که سالها شب و روز خودمو کنار اون تجسم میکردم …

+آرسام بخدا خیلی دوست دارم  ولی .. ولی نمیخوام آسیب ببینی …

برای آخرین بار لب عاشقانه ای ازش گرفتم و بعد اینکه شوری اشکمو حس کردم خودمو عقب کشیدم و دستی رو لبای داغ و خوش حالت آرسام که دل هر دختریو آب میکرد کشیدم…

+یه آهنگ برات بخونم؟

ساکت نشسته بود و با چشماش داشت حرف میزد

میگفت چرا انقد بی رحمی ؟چرا انقد سنگ شدی؟

چی باید بهم میگفتم؟ میگفتم به خاطر محافظت از توعه؟….

+سکوت نشانه ی رضاست …

بیا برای آخرین دفعه وو ساحلای نمکناک

بدون مقصد . هی

راه بریمو

قسم به هرچی که تو میپرستی

تو اولین و آخرین عزیزم هستی

قسم به حلقه های اشک توش چشمام

من از تو غیر از تو چیزی نمیخوام

تو خستگیمو زندگیمو مُردگیمی

شبیه حس توی عکسای قدیمی

دوست دارم تو دوس نداری عِب نداره!

دل منم به اون خدا خدایی داره

بقیشم بخونم؟

با چشمای اشکیش بهم زل زد و با صدای گرفته لب زد:

ــ بخون …

+صدام گرفته بس که اسمتو صدا زدم عزیزم

منو نگا کن

بهت مریضم …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
6 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ghader ranjbar
مدیر
2 سال قبل

نویسنده عزیز وقتی داری پارت ویرایش میکنی دیگه تیک ارسال به تلگرامو نزن چن بار ارسال میشه تو کانال

Delvin radmanesh
Delvin radmanesh
پاسخ به  ghader ranjbar
2 سال قبل

اخ حواس یوخدو🤦🏻‍♀️🤗😂
چشم💜🍃

atena
atena
پاسخ به  Delvin radmanesh
2 سال قبل

فلور ترکی؟
اشکمو دراوردی لعنتیییی

Delvin radmanesh
Delvin radmanesh
پاسخ به  atena
2 سال قبل

چرا اشکت در اومد؟😐😂🙌🏻نه خواهر من ترکی اصلا بلد نیستم ب جز ی چنتاا کلمه ….😂🍃
زیاد دلتو خوش نکن 😂🤷🏻‍♀️🍃❤️‍🩹🙌🏻

atena
atena
پاسخ به  Delvin radmanesh
2 سال قبل

اشکم بخاطر ارسام دراومد
اخه حواس یوخدو نوشتی بخاطرهمین پرسیدم وگرنه دل من ب این چیزا خوش نمیشه

atena
atena
2 سال قبل

من؟!

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x