رمان عشق خلافکار پارت 8

4.8
(4)

_ با تو و کیک و قهوه تو کاری نداره شیکمو. تو خواستی چیزی سفارش بدی ، بده

_ باشه ولی گفته باشما بهش اصلا تعارفی چیزی نمی کنم

_ خب حالا کسی با کیک و قهوه تو کاری نداره

بعد یه ربع آندریا اومد

پاشدم و به سمتش رفتم

_ سلام.

_ سلام عسلم ببخشید یه کم معطل شدی دور بودم طول کشید تا بیام

_ اشکال نداره . بفرما

الکس و آندریا باهم آشنا شدن و شروع کردن به حرف زدن

_ آرتمیس نمیخواد شما و اینا بگی راحت باش

_ باشه آندریا. تو هم اگه میخوای منو آرتی صدا کن.

_ باشه

ساعت 7 بود که خدافظی کردیم و من و الکس برگشتیم . تو راه من

و الکس باهم حرف زدیم

_ دختر باحالیه خوشم اومده ازش

_ وووییییی آره خیلی کیوته

_ الحق که خواهر آدرینه

_ آره والا

الکس رو رسوندم و رفتم خونه ؛ از خستگی فقط سریع لباسم رو

عوض کردم و گرفتم خوابیدم.

********

★کلاوس★

_ رئیس صداتون میزنه

_ باشه الان میام

به سمت اتاق فاول رفتم. چند تقه به در زدم که صداش اومد

_ بیا تو

_ با من کار داشتی فاول

_ آره بیا بشین پسرم

رو مبل روبروش نشستم

_ کلاوس کار قاچاق و چیکار کردی ؟

_ فردا شب با کشتی جنسا میرن به هلند از اونجا میرن آلمان

_ ساعت چند پروازت هست؟

_ 10 صبح فردا

_ برو بخواب خسته نشی

_ شب به خیر

_ شب به خیر

******

با خوردن نور خورشید به چشمام بیدار شدم . انگاری صبح شده

بود ولی چه زود! . دست و صورتم و شستم و رفتم پایین

با دیدن فاول گفتم

_ صبح به خیر

_ صبح به خیر . بیا صبحانه ت رو بخور پرواز خسته کننده س

در ضمن نباید خانواده ت شک کنن که این همه وقت چیکار می کردی

_ شک نمیکنن ، فک می کنن دارم اینجا پزشکی میخونم

_ ولی بالاخره حواستو جمع کن کوچکترین خطایی ممکنه یه مشکل

خیلی بزرگ به وجود بیاره.

_ حواسم هست.

_ زودتر صبحانه ت رو بخور تا ترمینال راه زیادی هست زودتر باید حرکت کنی

صبحانه رو خوردم ؛ کتمو برداشتم و رفتم سوار ماشین شدم و به سمت ترمینال

روندم .

********

★ آرتمیس★

داشتم صبحانه میخوردم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان طومار 3.4 (21)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :     سپیدار کرمانی دختر ته تغاری حاج نعمت الله کرمانی ، بسی بسیار شیرین و جذاب و پر هیجان هست .او از وقتی یادشه یه آرزوی…

دانلود رمان کاریزما 3.7 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه: همیشه که نباید پورشه یا فراری باشد؛ گاهی حتی یک تاکسی زنگ زده هم رخش آرزوهای دل دخترک می‌شود. داستانی که دخترک شاهزاده و پسرک فقیر در…

دانلود رمان نمک گیر 4 (19)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : شاید رویا…رویایی که باید به واقعیت می پیوست.‌‌…دیگر هیچ از دنیا نمی خواست…همین…!همین که یک دستش توی حلقه ی موهای او باشدو یک دستش دور…

دانلود رمان آن شب 4.4 (14)

بدون دیدگاه
          خلاصه: ماهین در شبی که برادرش قراره از سفرِ کاری برگرده به خونه‌اش میره تا قبل از اومدنش خونه‌شو مرتب کنه و براش آشپزی کنه،…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
8 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Varesh .
2 سال قبل

عالیه نویسنده جان….❤

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

میشه آرتمیس با ادرین باشه آخرش آخه چهرش شخصیتش بهتر دیده میشه خیلی کیوته

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

منم همینو میگمممممم😓🤦‍♀️

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

نمیدونم ولی به نظر من عوض نکن من دیدی واسه هر جلد یه عکس داشتم و تمام …
چون خود قادر گفته بود یه عکس انتخاب کن ، بزار و دیگه هی تغییر نده 😅

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x