رمان نیمه گمشده پارت آخر(72)3 سال پیش۶ دیدگاهبعد از خوردن غذا ، هممون اصرار کردیم که آرتا یه اهنگ واسمون بخونه.. گیتارشو ع رو زمین برداشتم و روی یه تیکه سنگ بزرگ نشست ، فلورو کشوندم توو…
رمان نیمه گمشده پارت 713 سال پیشبدون دیدگاهتا چشمش به من افتاد ، خنده ی ذوق زده ای کرد و خطاب بهِم لب زد : _ اوه؛سارا جان.. دخترم لااقل تو بیا یه چیزی به آرتا بگو…
رمان نیمه گمشده پارت 703 سال پیشبدون دیدگاه༺ཌ༈فِلـور༈ད༻ 🏷1 سال بعد با کمک آرکا ، کارن و کارینا رو مرتب کردم و لباسای مجلسیشونو بهشون پوشوندم ــ نگاش کن! در بیار اون انگشتتو ، گند زدی به…
رمان نیمه گمشده پارت 693 سال پیش۱ دیدگاهاگه ، اگه یه درصد سارا ع همکاری پدرِ منم توو اینکار بویی ببره و بعدم فلور خبر دار شه.. گندش بزنن این زندگی کثافتی رو!.. با شنیدن تقه ای…
رمان نیمه گمشده پارت 683 سال پیشبدون دیدگاه🥂💔 آࢪٺــآ 💔🥂 شاهرخ رو ول کردم و دوییدم طرف سارا ، افتاده بود رو زمین.. کنارش نشستم و گرفتمش توو بغلم ، از هوش رفته بود.. نبضشو گرفتم ،…
رمان نیمه گمشده پارت 673 سال پیش۱ دیدگاه+ تا کِی قراره این زندگی رو داشته باشیم؟.. تا کِی دقیقا آرتا؟! … . کلافه پوفی کشید و بی حوصله گفت : _ منظورت چیه؟.. مگه زندگی ای که…
رمان نیمه گمشده پارت 663 سال پیشبدون دیدگاه★سٰآرٰآ★ آرتا و آرکا هر چند لحظه یک بار همدیگه رو نگاه میکردن ، هیجان خاصی تو نگاهشون بود … داشتم مشکوک دیدشون میزدم که آرکا زد رو ران پای…
رمان نیمه گمشده پارت 653 سال پیشبدون دیدگاهبهت زده لب زد ــ نه..! از انبار بیرون اومدیم و نشستیم تو ماشین ، اینبار سکوت بینمون چیزی نبود که به راحتی بشکنه … آرومتر میرفتم ، از ته…
رمان نیمه گمشده پارت 643 سال پیشبدون دیدگاهاجرامون که تموم شد ، ع صحنه بیرون زدیم که آرکا و فلور اومدن سمتمون.. بعد ع تشویق و تعریف در مورد اجرا ، آرکا گفت : _ خب دیگه…
رمان نیمه گمشده پارت 633 سال پیشبدون دیدگاه✨👨🎤 آرتا 👨🎤✨ توو تب خواستنش داشتم میسوختم.. دلم میخواست هر چه زودتر خودمو تووش حس کنم … دلم میخواست مردونگیه کلفتم ، که لحظه به لحظه بزرگتر ع قبل…
رمان نیمه گمشده پارت 623 سال پیشبدون دیدگاهدست سارا رو گرفتم و شروع کردیم به قدم زدن +من باید از دیگران بشنوم عشقم چشه؟ نصف شبی از بغل من بیرون رفتی ، رو مبل خوابیدی؟ نفسشو آه…
رمان نیمه گمشده پارت 613 سال پیشبدون دیدگاهدیگه صبر بس بود ، باید متوجه میشدم ماجرا از چه قراره … . ــ خ..خب از خودش بپرس ، من چیزی نمیدونم خواست بلند بشه که از لای دندونای…
رمان نیمه گمشده پارت 603 سال پیش۱ دیدگاه+ تنهامون بزار.. نفسی کشید و سری تکون داد … بعد از چند لحظه از اتاق زد بیرون و تنهامون گذاشت.. آهی کشیدم و نشستم رو صندلی کنار تخت ،…
رمان نیمه گمشده پارت 593 سال پیش۳ دیدگاه🙌⚡آرکا 🙌⚡ رفتم توو یکی از اتاقای خالی و شماره ی فلورو گرفتم.. عصبی وار دور اتاق شروع کردم به راه رفتن ، بعد از چند لحظه جواب داد :…
رمان نیمه گمشده پارت 583 سال پیش۴ دیدگاهلباسامو پوشیدم و با اخمایی که توهم بودن رفتم طبقه پایین صدای آهنگشون کر کننده بود … آرکا مثل افسرده ها یه گوشه نشسته بود و به جمعیت دختر و…