رمان جادوی سیاه پارت 16

۵۶ دیدگاه
یکم ساکت بهش خیره شدم و در آخر سرمو جلو بردم و لبامو گذاشتم رو لباش … باسنمو چنگ زد و شروع به گاز گرفتن لبام کرد … . موهامو…

رمان جادوی سیاه پارت 15

۲۷ دیدگاه
ماشینو توی پارکینگ پارک کردم و کمربندمو باز کردم … نگاهمو به ایلیاد دوختم ، روی صندلی شاگرد ولو شده بود ، اصلااا توی حال خودش نبود و متوجه اطرافش…

رمان جادوی سیاه پارت 14

۴ دیدگاه
&& افشین && جام شرابو ازش گرفتم و گفتم : + بس کن ایلیاد … این پِیکِ دهمیه که داری میخوری … اینطوری به فنا میری لعنتی ! … .…

رمان جادوی سیاه پارت 12

بدون دیدگاه
&& توماس && کف دستامو عصبی روی میز کوبیدم و چشمامو روی هم فشردم … دلم میخواس اون دختر رو تیکه پاره کنم … دندونامو عصبی روی هم سابیدم و…

رمان جادوی سیاه پارت 6

۱۰ دیدگاه
* * * * به طرف خدمتکار پا تند کردم و یه لیوان مشروب از توی سینیش بر داشتم … تقریبا دو ساعت از مهمونی میگذره و الانم ساعت هشت…

رمان جادوی سیاه پارت 5

۱۹ دیدگاه
* * * * حرصی به پارلایی که با چشمای درخشانش داشت به اطراف نگاه میکرد ، خیره شدم … آخ یعنی دلم میخواس بکُشمش ! … چقدر بهش گفتم…

رمان جادوی سیاه پارت 4

۳۶ دیدگاه
* * * * توی اتاق خودم بودم و داشتم اماده میشدم تا برم خونه که همون لحظه در اتاق باز شد … هینی کشیدم و دستامو جلوم گرفتم چون…

رمان جادوی سیاه پارت سوم

۳۱ دیدگاه
&& کلارا && توی اتاق استراحتِ دکترا بودم … داشتم چاییمو مزه مزه میکردم که در اتاق باز شد و رابرت داخل اومد … در رو بست و به طرفم…