پاییزه خزون پارت ۷۶3 سال پیش۵ دیدگاهپاییزه خزون رو بهم با لبخند گفت _خوب خانم خانما کجا برسونمت؟! _آرمین شرمندتم توروخدا امروز خیلی اذیت شدی بخاطره من امیدوارم بتونم زحماتتو جبران کنم آرمین با این حرفم…
پاییزه خزون پارت ۷۵3 سال پیش۲ دیدگاهپاییزه خزون از امیر علی خداحافظی کردیمو از دره مطب زدیم بیرون ، آرمین دستای گرمشو چفت دستای یخیم کرد ، با هم از دره مطب زدیم بیرون به سمت…
پاییزه خزون پارت ۷۴3 سال پیش۱ دیدگاهپاییزه خزون نمیدونم چرا پشت پلکام داغ شده بود ،یه احساسی شبیه سرماخوردگی داشتم ، رفتیم با هم رو مبلای راحتی کرم رنگ مطب نشستیم، مطب خلوت خلوت بود و…
پاییزه خزون پارت ۷۳3 سال پیشبدون دیدگاه _سلام مای هارته آرمین ،بیا پایین دمه درم …. آروم جوری همکارام نشنون گفتم _سلام آرمین جان ،باشه اومدم عزیزم _بیا عزیزم منتظرم گوشیو قطع کردمو از همکارام خداحافظی…
پاییزه خزون پارت ۷۲3 سال پیش۲ دیدگاهپاییزه خزون از صدای چیک گوشیش فهمیدم عکس انداخته از جلد و اسمه قرصه با تعجب گفتم _چرا عکس گرفتی آرمین!؟ _تو به این کارا کار نداشته باش ،الان…
پاییزه خزون پارت ۷۱3 سال پیشبدون دیدگاهسواره ماشین اسنپ شدم ، میدونستم که از بالای پنجره مهرشاد و آراز دارن میبینن منو ولی اهمیتی ندادم .سرمو به شیشه ماشین تکیه دادمو چشمامو بستم .از خدایی که…
پاییزه خزون پارت ۷۰3 سال پیش۱ دیدگاه تو شرکت نشستمو مشغول حساب کتابای آخر سالم ، رو به موتم از صبح تا حالا هیچی نخوردم از بس که کار سرم ریخته ، بقیه بچها هم…
پاییزع خزون پارت ۶۹3 سال پیش۲ دیدگاه پاییزه خزون میترسم ،از حرف زدن درباره گذشته و مهموناش میترسم … با آرمین تا خوده شب دور دور کردیم ،البته بماند که بخاطره پای آتل شدم محدودیت هاییم…
پاییزه خزون پارت ۶۸3 سال پیش۱ دیدگاه پاییزه خزون لبخندی زدمو گفتم _حالا تو ببین من جواب مثبت میدم بهت بعد این خطو نشونارو برام بکش ، رو برگردوندمو گفتم _ایشش،مردم شانس دارن ماهم شانس داریم…
پاییزه خزون پارت ۶۷3 سال پیش۲ دیدگاهپاییزه خزون _باشه آرمین،تو درس میگی ولی الان نه!!! بزار بعد عید نزار یه داستان جدید درست بشه ،تو که حال منو میدونی بزار یه ذره آرامش برگرده به…
پاییزه خزپن پارت ۶۶3 سال پیش۱ دیدگاهپاییزه خزون _آراز میفهمی داری چیکار میکنی !؟ چشماشو مهربون کرد و مثل روزای قبل شد قوت قلب این دل پر استرس من _میدونم شیرینم ،تو نگران نباش باشه ،…
پاییزه خزون پارت ۶۵3 سال پیش۱ دیدگاهپاییزه خزون تعجب کردم از حرفش توقع داشتم یه چیزی بگه بتوپه بهم ولی سکوتش بیشتر بهمم میریخت ،این مرد مزموز من با اون مردی که تو کافت ادعای دوست…
پاییزه خزون پارت ۶۴3 سال پیش۴ دیدگاه پاییزه خزون وارد خونه که شدیم، دهنم از این دکوراسیون زیبا باز موندش ،۳ دست مبل طوسی و کرم چیده شده و از وسط پله ها به سمت…
پاییزه خزون پارت ۶۳3 سال پیش۱ دیدگاه پاییزه خزون از کوچه پس کوچه ها با سرعت زیاد لایی میکشید و زهره من بدبختو آب میکرد ،سعی کردم حرف نزنم تا بیشتر از این عصبی نشه…
پاییزه خزون پارت ۶۲3 سال پیش۱ دیدگاه پاییزه خزون حدود دو روز از آشتی کردن منو آراز گذشته ،فک نمیکردم اینقدر راحت ببخشمش ولی چیکار کنم که از همون بچگیه تحمل قهر با هیچکسو نداشتم ،دیشب…