انگار آتیش گرفتم و برافروخته شدم.. هر غلطی انجام میداد اونم با سرنوشت من بعد انتظار داشت صمٌ بُکم بشینم براش لبخند ژکوند بزنم!؟کلا گوربابای حواس پنجگانه…
و صدای زیادی خشمگین هامرز.. _دستت بهش بخوره انگشت برات نمیزارم. توهم بهتره مواظب دستت باشی شاید به حساب قرابت فامیلی باهاش الان دستت سر جاشه.. تا زمان…