رمان بیگانه پارت ۸۳ 4.4 (40)

بدون دیدگاه
      _چرا انقدر انگ می‌چسبونی به اون بیچاره؟ امید اینجا بود. مست بود. خدمتکارم بیرونش کرد. داد میزد…. به زور سکوتش کردند.     بعد دستامو توی دستش…

رمان بیگانه پارت 76 4.2 (162)

۱ دیدگاه
      _داداش!     سالار ایستاد. گفته بودم چقدر به این دختر وابسته بود؟ حتی سال ها دوری و دوام آوردن در غربت هم نتوانسته بود خواهرکش را…