رمان ناجی پارت ۱۴2 سال پیشبدون دیدگاه همان طور که گوش قرمز شده اش را ماساژ می داد گفت: _خدا لعنتت کنه صدرا.پس فردا که مجبورت کردم پول کادوی ولنتاین همشونو بدی حالت جا میاد.…
رمان ناجی پارت۱۲2 سال پیشبدون دیدگاه درگیر بستن سربند روی موهایش بود. سخت بود با یک دست کار کردن. با امدن دستی روی دستش سربند را رها کرد.این دست های مردانه…
رمان ناجی پارت ۱۱2 سال پیشبدون دیدگاه با این حال از انتخاب خانواده اش کاملا راضی بود و هیچ وقت گله ای از این ماجرا نداشت. همسرش واقعا زنی نمونه بود. قدم اخر را…
رمان ناجی پارت ۱۰2 سال پیشبدون دیدگاه _سرمی که تازه براش وصل کردیم تموم بشه می تونید ببریدش. اگه کاری ندارید با اجازتون ما دیگه بریم. به گفتن یک”بفرمایید”اکتفا کرد و با رفتن…
رمان ناجی پارت ۹2 سال پیشبدون دیدگاه _کم چرت و پرت بگو اصلان. یه دقیقه گوش کن ، می خوام یه کاری برام انجام بدی. _ تو جون بخواه داداش، کیه که نده.…
رمان ناجی پارت ۸2 سال پیشبدون دیدگاه ابراهیم با دیدن رفتار محترمانه او کمی از جبهه اش کوتاه امد. دست او را ارام فشرد. _ممنون ، نیازی به کمک نیست…. بفرمایید. برود!!!!…
رمان ناجی پارت ۷2 سال پیشبدون دیدگاه کنارش احساس امنیت داشت…. امنیتی که باعث شد دو شب را با ارامش بخوابد و نگران این نباشد که فردا صبح کسی روی سرش خراب شود. …
رمان ناجی پارت ۶2 سال پیشبدون دیدگاه نگاه از دستی که صدرا به طرفش دراز کرده بود گرفت و با کمک تنه ی درخت از جایش بلند. این حرکتش صدرا را…
رمان ناجی پارت ۵2 سال پیشبدون دیدگاه روی صندلی کنار شومینه نشسته بود و به ظاهر کتاب می خواند. اما تمام حواسش به حرکات چکاوک بود. انگار می خواست چیزی بگوید که هی دهانش را…
رمان ناجی پارت ۴2 سال پیشبدون دیدگاه صدرا با همان ابرو های بالارفته گفت: _نه!!!!پس چته ؟؟؟تا دو دقیقه ولت می کنم یا می زنی خودتو ناقص می کنی یا می شینی ابغوره می گیری.…
رمان ناجی پارت ۳2 سال پیش۲ دیدگاه صدرا از واکنش غیره منتظره او هول زده یک قدم به عقب برداشت و گفت: _یواش بابا… چرا جفتک می ندازی به من رحم نداری…
رمان ناجی پارت ۲2 سال پیشبدون دیدگاه چند لحظه مات جمله های آخر علی ماند. از کدام گند صحبت می کرد که خودش هم خبر نداشت. سر قضیه کنسرت به علی حق می داد عصبی…
رمان ناجی پارت 12 سال پیش۱ دیدگاهخلاصه: چکاوک دختری روستایی که به اجبار پدرش مجبوره صیغه ی یک پیرمرد ۷۰ ساله بشه و درصورتی که بچش پسر باشه پایبند اون زندگی بشه و به عقد اون…