رمان مال من باش پارت 433 سال پیش۲ دیدگاهنفس عمیقی کشیدم و از پله ها سرازیر شدم ، اومده بودم قسمت تعلیم افراد … از اول که وارد سالن شدم ؛ هرکی بهم می رسید ، ادای احترام…
رمان مال من باش پارت 423 سال پیش۲ دیدگاهرو به ایلیاد و افشین جدی لب زدم : + خیله خب دیگه باید پراکنده شیم … سرمو چرخوندم سمت ایلیاد و ادامه دادم : + ایلیاد ، تو با…
رمان مال من باش پارت 413 سال پیش۸ دیدگاهچند هفته بعد … + خب پسرا … اینجا رو نیگاه کنین ، ما از این راه مخفی میتونیم وارد اون عمارت بشیم … . افشین در حالی که به…
رمان مال من باش پارت 403 سال پیش۷ دیدگاهبعد از تموم شدن حرفش ، دست راستشو از شلوارم رد کرد و گذاشت روی شورتم … هم من تحریک شده بودم ، هم اون … هیچ عجله ای واسه…
رمان مال من باش پارت 393 سال پیش۷ دیدگاه* * * * بیحال به آدمای دور و وَرم خیره شدم … توی فرودگاه بودم ! … هواپیمای ایران هم تقریبا تا سی دیقه ی دیگه پرواز میکرد ……
رمان مال من باش پارت 383 سال پیشبدون دیدگاهبیحال و بدون هیچ امیدی به میز صبحانه زل زده بودم که با صدای ایلیاد به خودم اومدم : _ صبحانتو بخور که هنوز کلی تمرین مونده … هع ……
رمان مال من باش پارت 373 سال پیش۲ دیدگاهبه طرفش حمله ور شدم ، یقشو گرفتم توی دستام و توی صورتش داد زدم : + خیلی پستی … خیلی کثافتی ! … چرا بد قولی کردی؟! … چرا…
رمان مال من باش پارت 363 سال پیش۲ دیدگاهسرمو از روی شونه ی افشین بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم ولی اثری از ایلیاد ندیدم ! همینطور متعجب داشتم دور و وَرمو دید میزدم که با صدای…
رمان مال من باش پارت 353 سال پیشبدون دیدگاههمه ی بچه ها مشغول تعریف کردن از صدای جذابش بودن و اونم گاهی با لبخند های کوچیک و خاصی ازشون تشکر میکرد ! با حسرت به آرژان زل زده…
رمان مال من باش پارت 343 سال پیش۲ دیدگاهبا بهت و تعجب به چهره ی گریم شدم توی آینه زل زدم … این واقعا منم؟! … خیییلی زیاد تغییر کرده بودم ! همینطور داشتم چهره ی جدیدمو توی…
رمان مال من باش پارت 333 سال پیشبدون دیدگاه&& سارا && هدفون رو روی گوشام گذاشتم و به گوشیم وصلش کردم … روی آهنگ مورد نظرم کلیک کردم ، بعد از چند لحظه صدای آهنگ بلند شد :…
رمان مال من باش پارت 323 سال پیش۱ دیدگاه&& ایلیاد && داشتم با تلفن حرف میزدم که صدای جیغ سارا به گوشم رسید … زودی برگشتم و به استخر خیره شدم … خدای منننن ! بهش گفته بودم…
رمان مال من باش پارت 313 سال پیشبدون دیدگاهبا استرس به استخر خیره شده بودم که صدای ایلیاد رو شنیدم … _ ای بابا … بیا دیگه سارا ! اون رفته بود توی استخر و الانم معطل من…
رمان مال من باش پارت 303 سال پیش۴ دیدگاه&& سارا && متعجب به ایلیاد و اون ماده ی عجیب ، غریبِ توی دستش خیره شدم … _ خب … اگه گفتی این چیه؟! شونه ای بالا انداختم و…
رمان مال من باش پارت 293 سال پیشبدون دیدگاهازرفتن افشین که مطمعن شدم ، برگشتم و به سمت عمارت پا تند کردم … داخل که شدم ، به طرف اتاق سارا حرکت کردم … اما همینکه در رو…