رمان مادمازل پارت ۱۹۴

بدون دیدگاه
      چشمهام رو بازو بسته کردم و سرم رو  با تاسف تکون دادم. اومده بودم که شقه شقه اش کنم اما…اما حالا میفهمیدم چقدر بدبخته! چقدر بیچاره تر…

رمان مادمازل پارت ۱۹۳

بدون دیدگاه
      فکر نمیکردم یه روز همچین حرفهایی رو از دهن میکو بشنوم. جاخورده بودم از اینکه همچی رو بهش گفتم اما اون بازهم  منو مقصر میدونست. بی حرف…

رمان مادمازل پارت ۱۹۲

بدون دیدگاه
        *فرزام*     کارد میزدن خونم در نمیومد. مطمئن بودم اگه همون لحظه چشمم بهش میفتاد سرش رو میبریدم. قدم رو میرفتج و پشن سرهم شماره…

رمان مادمازل پارت ۱۹۰

۱ دیدگاه
        با اون حال داغون و خرابم به صورتش خیره شدم. یک زمانی دلم پر میکشید واسه فقط تماشا کردن این صورت اما حالا…حالا تو این صورت…

رمان مادمازل پارت ۱۸۸

بدون دیدگاه
          نبودنش بهم این فرصت رو داد تا بیشتر  و راحت ترگریه کنم. چقدر سر فرزام باهمه جنگیدم. چقدر بابام گفت این پسر مناسب من نیست…

رمان مادمازل پارت ۱۸۶

بدون دیدگاه
      صدای گریه هام تو خونه پیچیده بود و لحظه ای این صداها و هق هقها بند نمیومدن. خم شد و موبایلش رو از روی زمین برداشت. نگاهی…

رمان مادمازل پارت ۱۸۵

۳ دیدگاه
          سرم رو کج کردم و یکی از گوشواره هام رو از گوشم درآودم. میخواستم دومی رو دربیارم که صدای وییره خوردن گوشی فرزام رو تخت…

مادمازل ۱۸۴

بدون دیدگاه
      شب عروسی رهام شده بود یهترین شب زندگی مادرم، ریما من و همه اونایی که دلشون میخواست این قهر کشدار شده برسه به پایان خودش و حالا…

رمان مادمازل پارت ۱۸۲

بدون دیدگاه
      کنارش موندم تا وقتی که که رهام اومد دنبالش. بعد از گرفتن کلی عکس  فیلم جلوی آرایشگاه و  حتی عکسهای چند نفره تو خود آتلیه ای که…

رمان مادمازل پارت ۱۸۱

بدون دیدگاه
        بخاطر کفشهای پاشنه بلندم پله های عریض و کم تعداد رو  به آرومی و محتاطانه بالا رفتم. پرده ی بلند و عریضی که عکس کایلی جنر…

رمان مادمازل پارت ۱۷۹

بدون دیدگاه
      میتونم به جرات بگم تقریبا عاشقانه ترین  جمله ی فرزام یا بهتره بگم تنها جمله ی فرزام  که میشد رد دوست داشتن رو توش دید همین بود.…