رمان دلباخته پارت ۶۹ 4.4 (14)

۱ دیدگاه
      – واقعاً عجیبه! مامانت دست به خیره، درست.. ولی نه دیگه زنِ یه اعدامی رو.. اونم زنی که حامله س! مردم چی می گن، الهه جون.. هان؟!…

رمان دلباخته پارت ۶۳ 4.5 (21)

۲ دیدگاه
      رسیده بودیم نزدیک امامزاده. رو به روی گنبدش ایستاد و لب جنباند.   – به همین امامزاده قسم می شم بهترین بابای دنیا.. باورت می شه، مریم؟…

رمان دلباخته پارت ۶۰ 4.5 (29)

۱ دیدگاه
      به آنی نکشیده ابروهایش بالا می پرد. سوال نمی پرسد ولی خیرگیِ نگاهش را از من برنمی دارد.   – شما یه چند وقت بیشتر احتیاط کن،…