دستی در هوا تکان می دهد و بی صدا می خندد.   – خدا لعنتت نکنه امیر حسین   – نگفتی زری خانم، واقعاً برادرشه؟  …

      – صدات گرفته مادر.. چیزی شده؟   علم غیب دارد مگر!؟ انگار یادم رفته که او یک مادر است.   خودش گفته بود صدای تو با من…

        – یادمه یه روز ازتون پرسیدم چی می شه که آدم تو کارِ خودش می مونه؟   مکث می کنم. پوف کم صدایی می کشم.  …

        در نگاه این مرد اما ذره ای ترحم و دلسوزی نمی بینم. نگاهش پُر از مهر مردانه است.   – من.. هیچوقت از حامد بیشتر از…

        – دِ حرف گوش کن پسر جان.. جای این زن تو خونه ی آدمی مثل تو نیست   کم مانده پرتش کنم بیرون. محض خاطر مادرم…

      کفش های رنگ و رو رفته را از پا در می آورد.   با خودم می گویم مالِ دنیا به چه درد این آدم می خورد وقتی…

        – به به چشم مجید آقامون روشن.. حالا مردونگیشم بردی زیر سوال الهه خانم.. اره؟   میان گریه می خندد.   – نری بذاری کف دستش…

        با خودم می گویم کاش می شد با یک گل ریزان زورخانه ای از بند رها می شد و برای طفل دنیا نیامده اش پدری می…

        خیرگی نگاهش را از من برنمی دارد. سرش درد می کند برای پُر چانگی و حرف های خاله زنکی.   – می گم چطوره یه سر…

        آهسته تر از قبل حرف می زنم.   – گفتم ممکنه.. یعنی شاید بخوان آزمایش بده مطمئن شن بچه مالِ حامده   چنگ به گونه اش…

        آب دهانم را پُر صدا قورت می دهم.   – می دونی چیه داداش کوچیکه.. داداش بزرگِ بدجور مونده تو کارِ این روزگار لعنتی. از یه…

      چپ چپ نگاهم می کند.   – نپرسیدم تا خودش بگه. به توام هیچی نگفتم که مطمئن شم   – با این حساب نه ملیحه خانم می…

      – علیک سلام پسرم   همین را می شنوم و دیگر هیچ. آهسته حرف می زند.   انگار مراعات می کند. دختر او بودن چه خوب است.…

          زیر گوشم پچ می زد و بدن نیمه عریانم را نوازش می کرد.   نفس های تندش حالم را زیر و رو می کرد. آخرین…

      – زحمت نیست مادر.. ضعف داری هنوز، آب ماهیچه رو غلیظ کردم واست یه ذره جون بگیری   تکیه به بالشت می دهم و دستش را می…