رمان شالوده عشق پارت ۱۵۸ 4 (33)

۱ دیدگاه
      حالت امیرخان ناراحتم کرده بود اما آنقدر از دست اشکان نفهمی که نگاه متاسفش را ثانیه‌ای از چشمانم جدا نکرده بود، حرصی بودم که دلم می‌خواست همین…