رمان شالوده عشق پارت 214 4.5 (34)9 ماه پیشبدون دیدگاه البته این چیزی بود که به رادان گفت و من خوب میدانستم درد این مرد چیست! کاملاً برایم واضح بود که علاوه بر اینکه میخواست…
رمان شالوده عشق پارت 213 4.4 (43)9 ماه پیشبدون دیدگاه شانه و عطرهایم را روی میز گذاشتم و چشمانم را به انسان افسردهای که داخل آینه بود، دوختم. حرف های زمرد بدون لحظهای…
رمان شالوده عشق پارت 212 4.4 (41)9 ماه پیشبدون دیدگاه -آروم باش… آروم. کنارم رو دو پا نشست و آرام کمرم را مالش داد. آنقدر بالا آوردم که دیگر چیزی جز حس تهوع…
رمان شالوده عشق پارت 211 4.2 (45)10 ماه پیشبدون دیدگاه -زمــرد کـجـایـی زمـــرد؟! زمرد دوان دوان از آشپزخانه بیرون آمد. نفس نفس زنان مقابل امیرخان ایستاد و تا چشمش به…
رمان شالوده عشق پارت ۲۱۰ 4.3 (40)10 ماه پیش۱ دیدگاه شمیم: با تندترین سرعتی که در توانم بود از خانه بیرون زدم. نفسم به سختی بالا میآمد و اشک حدقهی چشمانم را پوشانده…
رمان شالوده عشق پارت ۲۰۹ 4.3 (46)10 ماه پیشبدون دیدگاه دست های امیرخان از یقهی رادان پایین افتاد و یک قطره اشک درشت از چشم شمیم چکید. و رادان بیاهمیت به جهنمی که به…
رمان شالوده عشق پارت ۲۰۸ 4.4 (39)10 ماه پیشبدون دیدگاه او حتی از امیرخان هم خونسردتر به نظر میرسید اما با کمی دقت میشد شعلههای خشمگینی که در چشمانش روشن شده بود را دید. امیرخان یک باقلوا…
رمان شالوده عشق پارت ۲۰۷ 4.5 (27)10 ماه پیشبدون دیدگاه در عمارتی قدیمی که قبلاً متعلق به یکی از خانواده های ثروتمند این شهر بوده و حال حاتم ها صاحب آن بودند. خانهای زیبا و باشکوه که…
رمان شالوده عشق پارت ۲۰۶ 4.4 (29)10 ماه پیشبدون دیدگاه خیره به لبخند و صورت سرخ شدهاش دوباره لب هایش را بوسید. بینفس روی تخت دراز شد و تن شمیم را هم روی خودش خواباند…
رمان شالوده عشق پارت ۲۰۵ 4.4 (32)10 ماه پیشبدون دیدگاه -… -امیر؟! نگاهش را در صورت ظریف شمیم چرخاند. رنگ و رویش پریده و مشخص بود که هنوز کاملاً به حالت نرمال برنگشته…
رمان شالوده عشق پارت ۲۰۴ 4.5 (40)10 ماه پیشبدون دیدگاه -خداروشکر… خداروشکر که خوبی. -خوبم نگران نباش. کنارش نشست و دستش را گرفت. -خب تعریف کن. -چی رو؟ -اونجا…
رمان شالوده عشق پارت 203 4.3 (33)10 ماه پیشبدون دیدگاه همه عقب کشیدند و با صدای آرامی که پر از فریادهای خفته بود زمزمه کرد: -دکتر خبر کنید. و به سمت خانه راه افتاد.…
رمان شالوده عشق پارت 202 4.5 (37)11 ماه پیشبدون دیدگاه -شمیم کجاست؟ زنم کجاست؟! آذربانو سریع بلند شد. -من نمیدونم بعد صبحانه دیگه اصلاً ندیدمش. دیوانهوار غرید: -مامان! …
رمان شالوده عشق پارت 201 4.6 (27)11 ماه پیشبدون دیدگاه نمیدانست چرا تا این حد روی شمیم حساس است و تنها فانتزیاش با وجود غلط بودن این بود که کاش میشد برای همیشه او را در خانه…
رمان شالوده عشق پارت 200 4.3 (37)11 ماه پیشبدون دیدگاه ناخودآگاه جیغ بلندی کشیدم و به تقلا افتادم. -چیکار داری میکنی؟! مقابل صورتم فریاد کشید. -با من میای نمیزارم اینجا بمونی!…