رمان آنرمال پارت ۱۷ 4.6 (17)2 سال پیش۲ دیدگاه اون لعنتی ترین نیم رخ دنیارو داشت. لعنتی ترین و خواستی ترین! دست کم از نظر من. باید اعتراف میکردم که شیفته اش بودم حتی با وجود…
رمان آنرمال پارت ۱۶ 4.1 (18)2 سال پیش۲ دیدگاه وقتی اینو گفت سرخ و سفید شدم و لپهام گل انداخت و لبخندی از سر هیجان و شاید هم شهوتی که حاصل شنیدن همچین جملاتی…
رمان آنرمال پارت ۱۵ 4.3 (20)2 سال پیشبدون دیدگاه نفس حبس شده تو سینه ام رو بیرون فرستادم. شالم رو مرتب کردم و با بیرون آوردن دستهام از تو جیبهای لباسم به سمت ماشینش…
رمان آنرمال پارت ۱۴ 3.8 (23)2 سال پیشبدون دیدگاه ماشین رو نگه داشتم و از همون فاصله به در ساختمون نگاه کردم کاملا مطمئن بودم کارم و چیزی که توی سرمه درست نیست…
رمان آنرمال پارت ۱۳ 4.2 (20)2 سال پیشبدون دیدگاه عصبانی و خشمگین بازوم رو گرفت و گفت: -همین امروز باید مخ دختره رو بزنی و از دلش دربیاری! باااااید باهاش دوست بشی…
رمان آنرمال پارت ۱۲ 4.2 (17)2 سال پیشبدون دیدگاه *آرمین* درو محکم بستم و با بیتفاوتی محض برگشتم داخل. دختره ی نق نقوی دوهزاری فکر کرده برای من اهمیت داره ناراحت شدنش! بجای اینکه…
رمان آنرمال پارت ۱۱ 4.8 (19)2 سال پیش۳ دیدگاه که هنوز یه قسمتش روی سرم و یه قسمتیش رو صورتم بود رو آوردم پایین و با نفرت بهش چشم دوختم و گفنم: -تو…
رمان آنرمال پارت ۱۰ 4.3 (17)2 سال پیش۲ دیدگاه من عین مجتبی و خیلی از دختر و پسرای دیگه ، سر خوش و قبراق بالا و پایین میپریدم و خودمو به رقص و…
رمان آنرمال پارت ۹ 5.1 (14)2 سال پیشبدون دیدگاه خندیدم و با بلندشدن از روی تشک، با تمام توان به سمت آرمین حمله ور شدم. اینبار ایستاد تا بهش ضربه بزنم. چشمامو بستم و داد زنان…
رمان آنرمال پارت ۸ 4 (17)2 سال پیش۱ دیدگاه چشمامو بازو بسته کردم و با کلافگی نفسم رو بیرون فرستادم! چقدر حرص دربیار بودن این دو تا رفیق.در اون حد که تو عرض همین چنددقیقه گیج…
رمان آنرمال پارت ۷ 4.1 (20)2 سال پیشبدون دیدگاه یقه ام رو ول کرد و دوباره به عقب هلم داد تا کمرم رو صاف نگه دارم و تو همون حالت قبلی چنددقیقه پیش بمونم. بهش…
رمان آنرمال پارت ۶ 4.4 (19)2 سال پیش۲ دیدگاه وسط باید باید گفتنهای من در خونه شون رو باز کرد و رفت داخل و بعدهم بدون هیچ تعارفی اونو محکم بست.جاخوردم از این حرکتش و…
رمان آنرمال پارت ۵ 4.2 (22)2 سال پیش۲ دیدگاه هربار استاد جاوید می چرخید و به جای تخته وایت برد روش رو به سمت ما برمیگردوند اتفاقی یا غیر اتفای نگاهش که به من…
رمان آنرمال پارت ۴ 4.3 (20)2 سال پیش۱ دیدگاه خیلی سریع دستش رو پس کشید و دیگه حتی مالیدن شکمم برای آروم گرفتن دردم رو هم ادامه نداد.با آرنجش یه ضربه ی آروم به پای…
رمان آنرمال پارت ۳ 4.4 (21)2 سال پیشبدون دیدگاه به سمت دررفتم اما قبلش با لحنی تند و عصبانی گفتم: -مطمئنم بخاطر این اخلاق گندت تو عمرت حتی با یه دختر هم…