رمان لاندور پارت ۱۳ 4.6 (17)

بدون دیدگاه
    _ میدونستم میترا ما رو یادش نمیره   مامان مغرورانه ادامه داد   _ مگه میشه یادش بره. ناسلامتی چندین ساله توی این محل اومدن و ما همیشه…

رمان لاندور پارت۱۲ 4.2 (23)

بدون دیدگاه
    _ دکتری که نرفتی نبوده ، انواع هیپنوتیزم و روانپزشک و روانشناس بردیمت   با نگرانی ادامه داد   _ اما تعجبم از اینه که چرا بی تاثیره…

رمان لاندور پارت ۹ 4.2 (21)

بدون دیدگاه
  چشمای قرمز و نگاه درنده اش رو توی صورتم چرخوند   قلبم داشت سینه ام رو سوراخ میکرد تا بیرون بیاد   _ تا پارسال دخترا توی کوچه دورت…

رمان لاندور پارت ۶ 4 (28)

بدون دیدگاه
      دوباره شروع به تقلا کردم ایندفعه پاهام رو بین پاهاش قفل کرد و با دستش گردنم رو چسبید   حس میکردم هوا بهم نمی‌رسه داشتم خفه میشدم…