رمان لاوندر پارت ۵۷ 4.7 (30)

بدون دیدگاه
  _ کجا؟   _ شرکت دیگه   _ دیگه پیاده نمی‌ری شرکت خودم می‌برمت   نگاهی به ساعتم انداختم   _ اینجوری که ما رو باهم می‌بینن. مگه نمی‌خواستی…

رمان لاوندر پارت ۵۰ 4.3 (35)

بدون دیدگاه
    مجبور بودم باهاش برم تا بتونم حرف بزنم و قانعش کنم بودنمون باهم زیر یه سقف درست نیست   در ساختمون رو باز کرد دستشو پشت شونه‌م گذاشت…