⛓کالیفرنیا️⛓️ حالا چند ماه از اون ماجرا میگذشت ، خانواده قدرتمندی بودیم خانواده آتاش ، خانواده شکیبا و خانواده کیا که خودمون باشیم ، از قدرتمندای تهرانیم … فقط میخوام…
🤍بنیتا🤍 +قشنگه؟ لبخند محوی زد و آره ارومی گفت ــ خیلی زیاد قشنگه! از عمارت آتاش قشنگ تر دستمو رو شونش گذاشتم و به داخل هدایتش کردم +اینجا اتاقاش زیاده…
بلیط اولمو نگاه کردم که تاریخش برای امروز بود … اول باید میرفتم ترکیه ، میدونستم رایکا تنهایی دووم نمیاره و الان خیلی دلتنگِ آسناتِ باید یکی پیشش میبود که…
************* بابا زل زد تو چشمام و عصبی چنگی به موهاش زد ــ میدونی چندمین خاستگاریه که داره براش میاد و جواب رد میده؟ دکتر مهندس دانشجوی حقوق پسر یکی…