رمان الهه ماه پارت ۱۱۱2 سال پیشبدون دیدگاه کسی آنجا نبود.. هراسان جلو میرود.. دور خود میچرخد.. خیالاتی نشده بود.. صدای ماهک بود.. با گوش های خودش…
رمان الهه ماه پارت ۱۱۰2 سال پیشبدون دیدگاه می ایستد.. صدا نزدیک تر میشود.. _دنبالتون میگشتم.. به عقب بر میگردد.. با مکث.. ساعد بود که مقابلش ایستاده بود.. با آن چهره…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۹2 سال پیش۴ دیدگاه ماهک اما بی خبر از همه جا با لذتی که به خاطر بارش برف در تارو پودش نشسته بود، گام هایش را با احتیاط روی زمین یخ زده…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۸2 سال پیشبدون دیدگاه سام چهره درهم میکشد.. تنها نگرانی اش بابت ماهک بود.. اینکه بین شلوغی جمعیت اذیت شود و مثل سری قبل آسیبی ببیند.. از طرفی هم هرچه…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۷2 سال پیشبدون دیدگاه سهیل پلک میزند تا جلوی تاری دیدش را بگیرد نمیخواست باور کند نمیتوانست بپذیرد باصدایی گرفته و لرزان لب میزند: _بچه ها عجله کنید .. وقت زیادی…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۶2 سال پیشبدون دیدگاه ستاره با دلشوره انگشتانش را میفشارد.. صدای امیر که بالا میرود قلبش فرو میریزد: _یعنی چی..؟ شما خودتون دیروز تو بیمارستان بهمون گفتید تصمیم دارید عکساش…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۵2 سال پیشبدون دیدگاه سهیل با دیدن اکیپی از پسرها که گوشه ای ایستاده بودند به سمتشان میرود و درحالیکه تصویر ماهک را سمتشان میگیرد همان جمله ی همیشگی را برایشان…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۴2 سال پیشبدون دیدگاه دخترک چشم بسته از ته دل میخندید و او غافل از همه جا خیره به صورتش به گونه ای مسخ شده بود که نمیتوانست حتی لحظه ای چشم از…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۳2 سال پیشبدون دیدگاه _ماهک خوبی…؟ با صدای باران به خود می آید و به سمتش میچرخد: _ کجایی دختر یه ساعته دارم صدات میکنم. پاشو باید بریم.. …
رمان الهه ماه پارت ۱۰۲2 سال پیشبدون دیدگاه انگار متوجه ارتباط چشمی شان با هم میشود که اینگونه با حرص به او زل میزند حدس اینکه دخترک کنجکاو شده بود بداند با سام چه رابطه…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۱2 سال پیشبدون دیدگاه ماهک ناچار از او چشم میگیرد.. گروه دقایقی نه چندان طولانی مشغول پیش نوازی میشوند.. غرق نور پردازی زیبای روی سن به صندلی تکیه میدهد ..…
رمان الهه ماه پارت ۱۰۰2 سال پیشبدون دیدگاه کاوه مردد این پا و آن پا میکند که همزمان با برخاستن نازنین طی یک حرکت انتحاری صندلی اش را اشغال کرده و جای او مینشیند:…
رمان الهه ماه پارت ۹۹2 سال پیشبدون دیدگاه باران و نازنین که چند قدم جلوتر بودند متوجه مکالمه ی شان میشوند و به عقب بر میگردند: _چیشده..چرا ایستادین پس..؟ کاوه جریان…
رمان الهه ماه پارت ۹۸2 سال پیشبدون دیدگاه پاهایش دیگر تحمل سنگینی این مصیبت را نداشتند.. زانوهایش میشکند و با ساق روی زمین سقوط میکند.. میلاد مبهوت فریاد میزند و به طرفش میدود.. همه…
رمان الهه ماه پارت ۹۷2 سال پیشبدون دیدگاه عرق سرد از گوشهی پیشانی میلاد راه میگیرد با دیدن وضعیت سپهر به تکاپو می افتد و رو به مرد فریاد میزند: _معلومه چی داری میگی…