رمان الهه ماه پارت ۱۰۹

4.5
(26)

 

 

ماهک اما بی خبر از همه جا با لذتی که به خاطر بارش برف در تارو پودش نشسته بود، گام هایش را با احتیاط روی زمین یخ زده بر میدارد..

 

 

بی اراده ،با ذوقی وافر روی دو پایش مینشیند و دستش را برای گرفتن گلوله ای از برف یخ زده روی سطح زمین که از رد کفش ها در امان مانده بود دراز میکند..

 

صداهایی از اطراف در گوشش میپیچد..

 

 

_خانوم شما این عکس و میشناسید..؟

 

_ببخشید این دختر رو قبلاً جایی ندیدید..؟

 

_ میشه اگه خبری شد بهمون اطلاع بدید..؟

 

 

برف یخ زده را در دست میگیرد و سر بلند میکند..

 

 

نگاهش روی دختر جوانی که چند قدم آنطرف تر ایستاده بود ثابت می‌شود…

 

مردمک های لرزانش بی اراده پایین کشیده میشود ..

 

به عکسی که در دست داشت ..

 

به بغض صدا و چشمان گریانش مینگرد ..

 

به دو پسری که با فاصله ی کمی از او

با چشمانی خیس همانند او چند عکس در دست داشتند..

 

در تکاپو بودند و میچرخیدند..

 

هرسه ..

 

مانند انسان های دوره گرد..

 

میچرخیدند و به هرکسی که سر راهشان قرار میگرفت التماس میکردند..

 

که آیا تصویر درون عکس را قبلاً جایی دیده اند که او را میشناسند..؟

 

و هربار نا امید تر از قبل..

 

و گریان تر..

 

دخترک پشت سر مردی که بی اعتنا از کنارش گذشته بود میدود و نا امید صدایش میزند..

 

 

_آقا چند لحظه صبر کنید لطفاً..آقا..

 

 

صدایش…

با وجود بغض لانه کرده در آن برایش آشنا بود..

 

برف را میان مشتش میفشارد..

 

 

نفهمید چقدر به آنها خیره ماند..

 

مغز بیمار و

قلب لعنتی اش..

 

این چه حسی بود که داشت..؟

 

چرا ذهنش یاری نمیکرد..

 

انگشتانش در اثر فشردن زیاد برف

یخ زده و بی حس شده بود..

 

 

برخاست…

 

کاملاً بی اراده..

 

مانند انسانهای مسخ شده..

 

به طرفشان گام بر داشت..

 

از روی کنجکاوی..

 

یا حس ناشناخته ای که از درون درحال متلاشی کردن قلب و روحش بود..؟

 

نمیدانست..

 

فقط دلش میخواست بداند..

 

دختری که دنبالش بودند..

 

عکسی که در دستانشان بود..

 

متعلق به چه کسی است..

 

و در آن لحظه چقدر به آن دختر حسادت کرده بود…

 

به خاطر داشتن چنین کسانی در زندگی اش

که اینگونه برایش اشک میریختند و در تکاپو بودند..

 

گام اولش به دوم نرسیده بود که کسی صدایش میزند..

 

_خانوم..!!

 

می ایستد..

 

صدا نزدیک تر میشود..

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 26

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zoha
1 سال قبل

خودت می نویسی ؟

Zoha
پاسخ به  NOR .
1 سال قبل

امکانش هست آدرس جایی که منتشر میشه رو بفرستید ؟

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x