رمان مادمازل پارت ۷۳ 4.2 (21)

۱ دیدگاه
      تو حیاط قدم رو میرفتم و انتظار سر رسیدن فرزام رو میکشیدم‌. نرفتم داخل چون نمیخواستم صدامون به گوش کسی برسه. اینجاهم نمیومدم بازهم بهونه میاورد که…

رمان مادمازل پارت ۷۲ 4.4 (25)

۲ دیدگاه
        اینو گفت و کلید آپارتمانمو پرت کرد سمتم.تو بغل گرفتمش و ناباورانه نگاهش کردم چی میگفت این رهام به من!؟ خبر نداشت بدون اون حتی نمیتونم…

رمان مادمازل پارت ۶۹ 3.9 (30)

۱ دیدگاه
        درحالی به سمت سالن پذیرایی میرفتم که خودمم نمیدونستم قراره چه جوابی بهشون بدم. به فرزام قول داده بودم کسی از حرفهامون باخبر نشه و حالا…

رمان مادمازل پارت ۶۷ 4.2 (34)

۱ دیدگاه
        شک نداشتم حتی این نه رو هم واسه آروم کردن من به زبون آورده. اما من دیگه از دروغ بیزار بودم. حتی نمیخواستم دروغی بشنوم که…

رمان مادمازل پارت ۶۵ 4.1 (27)

۱ دیدگاه
      چه دردهایی عمیقی…چه حرفهای کشنده ای…. مطمئن بودم در بدترین حالت ممکن امکان نداشت کابوسی به این ترسناکی ببینم. رویاهام…آرزوهام…تصورم از آینده همه و همه ویران شد!…

رمان مادمازل پارت ۶۲ 4.7 (18)

۳ دیدگاه
      از داخل کیف یه برگ بیرون آورد و گذاشت کنار فنجون قهوه اش و گفت:   -نگاش کن تا بفهمی….   دستمو سمتش دراز کردم و برداشتمش.یه…

رمان مادمازل پارت۶۰ 4.4 (22)

۲ دیدگاه
          شماره اش رو گرفتم و همزمان درحالی که سیگار میکشیدم و جلوی خونه قدم رو میرفتم منتظر موندم جواب بده. چقدر بیزار بودم از اینکه…