رمان بوی نارنگی پارت 140 4 (17)

۳ دیدگاه
  واقعا سیمین خانم از همان یک کلمه انقدر به او توپیده بود که اینطور عصبانیست؟   دستهایش را دو طرفم روی در کمد گذاشت با اخم پرسید – ازم…

رمان بوی نارنگی پارت ۱۳۶ 4.4 (17)

۱ دیدگاه
    انگشتان هر دو دستش روی ساعد دستهایم فشرده شد… عمیق بوسیدم… چنان که تمام حجم لبهای کمی برجسته‌اش را بین لبهایم حس کنم… طوری که شدت ضربان قلبم…