رمان ماتیک پارت ۶۰ 4.6 (28)

بدون دیدگاه
      زیر چشمی به قامتِ بلندِ ساواش که در چهارچوبِ درِ آشپزخانه قرار گرفته بود نگاه کرد.   لباس‌هایش را عوض کرده بود   تکه نانِ خشک را…

رمان ماتیک پارت ۵۹ 4.6 (28)

بدون دیدگاه
    با شنیدن صدای بسته شدن در به کتاب‌های کمک درسی فنری شده‌ای که پایین تختش چیده شده بود نگاه کرد.   زورِ ساواش به او می‌چربید!   دلش…

رمان ماتیک پارت ۵۴ 4.5 (37)

۳ دیدگاه
      اینبار به راحتی عقب هلش داد و نفس زنان خندید   _ دفعه ی بعد که زن و شوهر بازی می‌کنی مواظب باش از مردونگی نیفتی استاد…

رمان ماتیک پارت ۴۶ 4.5 (36)

۵ دیدگاه
        ساواش با خنده ای جنون آمیز روبروی لادن ایستاد و گوشه لباس مردانه‌اش را گرفت :   _ حتی لباسای تنمم مال توئه! ولی خب بازنده…