رمان ماتیک پارت ۸۹ 4.1 (35)

۱ دیدگاه
        ساواش ابتدا آنچه را خوانده بود نفهمید   ناباور دوباره کلمه به کلمه‌ای که لادن نوشته بود در ذهنش تکرار شد   با حرص کاغذ را…

رمان ماتیک پارت۸۸ 4.6 (30)

۱ دیدگاه
    ساواش با فکر دیدن واکنش دخترک لبخند زد   می‌توانست همین حالا هم ذوق و شوقش را با دیدن لباس عروس حدس بزند.   _بله ، حلقه هم…

رمان ماتیک پارت ۸۴ 4.3 (41)

بدون دیدگاه
لادن به ساواش نگاه کرد ، انگار می‌خواست او تشکر را از چشمانش بخواند. ساواش با شنیدن صدای مادر همسرش ، چشمانش را از دخترک گرفت . _شما خودتم بیا…

رمان ماتیک پارت ۸۳ 4.6 (34)

بدون دیدگاه
        بدون اینکه پلک بزند به پدرش خیره شد و تازه فهمید که چقدر دلش برای خانواده‌‌اش تنگ شده بود.   وجودش برای در آغوش کشیدن پدرش…

رمان ماتیک پارت ۸۰ 4.7 (23)

بدون دیدگاه
      پرستار بازوهایش را گرفت و تشویقش کرد   _ خیلی خوبه عزیزم پیشرفتت عالیه   لادن خسته نالید   _ بسه میخوام بشینم پاهام حس ندارن  …

رمان ماتیک پارت ۷۹ 4.6 (31)

بدون دیدگاه
      با سوال ناگهانی‌اش ابروهای لادن بالا پرید و خیره به امیر نگاه کرد.   دستش را مشت کرد و نگاهش را از چشم‌های منتظر امیر گرفت.  …

رمان ماتیک پارت ۷۸ 4.5 (27)

بدون دیدگاه
    لادن مات و مبهوت به مرد روبه‌رویش خیره شد ، انتظار شنیدن همچین حرفی را از او نداشت.   با پایین انداختن سرش ، امیر راهم مجبور کرد…

رمان ماتیک پارت ۷۷ 5 (13)

۱ دیدگاه
    جمله‌اش را کامل نکرد که لادن سرش را پایین انداخت و با صدایی که به زور شنیده می‌شد ، زمزمه کرد:   _اگه بگم حالم خوب نیست ،…

رمان ماتیک پارت ۷۶ 4.3 (28)

بدون دیدگاه
  ****   ساواش نگران کنار لادن نشست و کیفی که دستش بود را روی زمین گذاشت:   _حالت خوبه؟   دخترک جوابش را نداد چرا نمیرفت؟ مگر صبح نشده…