رمان اردیبهشت پارت 114

۳ دیدگاه
      آرام گفت این کار درست نیست در شان شما نیست ! مجید بالاخره عربده کشید : – در شأن من نیست ؟! … پس در شأن کیه…

رمان اردیبهشت پارت 113

۱ دیدگاه
    فک کردن به تمام پیام های صوتی که مجید براش فرستاده بود … می دونم گفتنش درست نیست ، ولی تا ابد دوستت خواهم داشت ! حس عجیبی…

رمان اردیبهشت پارت 112

۶ دیدگاه
    فراز خیره بهش یک احظه اخم کرد… بعد ناگهان خیز برداشت به طرف آرام و دو طرف کمرش رو گرفت و اونو محکم کشید توی بغلش … بعد…

رمان اردیبهشت پارت 111

۳ دیدگاه
    نه ولی گرفتار محبتش شدی اونطوری که همسرت بی مهابا بهت عشق میده … تو رو مدهوش کرده ! آرام در سکوت فقط نگاهش کرد … به چیزهایی…

رمان اردیبهشت پارت 110

۳ دیدگاه
    – با این حال … من نمی خوام اصرار کنم . اگه واقعاً حس می کنی هنوز نمی خوای حرفی بزنی … – یک بار باهاتون حرف زدم…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۹

۲ دیدگاه
      “ساختمان پزشکان تا روی کاغذ دیوارِی طرحدار کش داده بود .   آرام ایستاده ِمقابل درب قهوه ای رنگ و بسته ی مطب مشاوره …نگاه خیره اش…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۸

۳ دیدگاه
      “!خسته از جنگی تن به تن …که سالها بود تحملش می کرد .چقدر آرام براش دل می سوزوند !     برای مردی که اون شب مشروب…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۶

۳ دیدگاه
      یادش اومد یک زمانی چقدر از این چشم ها می ترسید …چقدر ازش متنفر بود ! نگاهش رو ازش گرفت …باز به راهش ادامه داد و توی…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۳

۳ دیدگاه
      این طعنه ی آخرش درست مثل تبر تیز و فولادینی که به سمتش پرتاپ کرده باشه ، درست وسط صورت سهره فرود اومد و نفسش رو برای…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۲

۴ دیدگاه
    برقی هشدار دهنده توی چشم های خاکستری فراز روشن شد … ولی آرام عقب نشینی نکرد . نه که قصد داشته باشه از کامران دفاع کنه یا فراز…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۱

۷ دیدگاه
    آرام تمام عمرش خجالتی بود و از حضور در جمع های بیگانه می ترسید … ولی دیگه بعد از اینهمه سال یاد گرفته بود خجالتی بودنش رو چطور…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۰

۲ دیدگاه
      لبخندی روی لب های رژ خورده اش نشست . گردنبندش رو روی تخت سینه اش مرتب کرد و بعد پانچوی مشکیشو پوشید . صدای زنگ موبایلش بازم…