رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۶ 4.5 (48)10 ماه پیش۱ دیدگاه به تمام اندام و جوارحم التماس میکنم تا همراهیم کنن از جا کنده میشم و هجوم میبرم طرف در خروجی و بازش میکنم لحظه ای فقط…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۵ 4.8 (46)10 ماه پیشبدون دیدگاه تصویری زنده و شفاف از دختری با لباس عروس و آرایش کامل نشسته سر سفره عقد.. و متنی زیرنویس که جنجال آبروی برباد رفته چند دهه ی…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۴ 4.8 (38)11 ماه پیش۲ دیدگاه مکثی میکنه که ازش خوشم نمیاد. _قراردادی در کار نیست سامانتا.. یا بهتر بگم اون چیزی که تو فکر میکنی نیست. تنها نگاهش میکنم چون هیچی از حرف…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۳ 4 (42)11 ماه پیشبدون دیدگاه چشمم روی دست هاش زوم میشه و هر دوش مثل هم.! به نظر پیوسته و با شدت به چیزی ضربه زده. _میشه بگین چه خبره؟.. از…
رمان از کفر من تا دین تو پارت۱۴۲ 4.6 (41)11 ماه پیشبدون دیدگاه تا حالا به این وضوح از علاقه ی نامتعارفم بهش حتی با خودم پرده بر نداشتم اولا که واقعا چشم دیدنش و نداشتم و تحملش مثل…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۴۱ 4.8 (32)11 ماه پیشبدون دیدگاه بین سکوت و خودخوری هام چند لقمه ای هم روونه شکم گشنه و بیچاره ام کردم و بی حواس به حرکات فرز فهیمه خیره بودم.…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 140 4.6 (34)11 ماه پیش۱ دیدگاه جسته گریخته یادمه تو ماشین باهم بحث کردیم و به گریه افتادم ولی.. بعدش! سرم هنوز نبض داره و چشم هام درد میکنه ولی حداقل حالت تهوعم بهتر…
رمان از کفر من تا دین تو پارت۱۳۹ 4.7 (44)11 ماه پیشبدون دیدگاه واقعا؟! این صدای خشدار و زمخت از حنجره من خارج شد! و از اون بدتر الان این چی بود پرسیدم!؟ همه چی اوضاعم اوکی بود تنها…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۳۸ 4.7 (53)11 ماه پیشبدون دیدگاه ماه کامل توی آسمونه اونقدری روشنایی داره که نگاهم و روی ساق پاهای بلندش بنشونه. تا حالا نمیدونستم پوشیدن یه پیراهن مردانه میتونه جذابیت بی نهایتی…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۳۷ 4.8 (47)11 ماه پیش۱ دیدگاه درو که میبنده روی صندلی پاها رو میکشم بالا و توی خودم جمع میشم و دست هام و دور زانوهای برهنم حلقه میکنم و پلک میبندم تا…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۳۶ 4.8 (44)11 ماه پیشبدون دیدگاها تنم به عرق نشسته و گرمای زیادی رو احساس میکنم طوری که دست میندازم و یقه لباس و میکشم تا هوای بیشتری بهم برسه. اما انگار فایده…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۳۵ 4.8 (37)11 ماه پیش۲ دیدگاه نه چیز مشترکی برای گفتن دارم نه کلا علاقه ای به صحبت و آشنایی با کس و کار هامرز یا دوروبری هاش. یه جورایی از اول تا آخر…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۳۴ 4.8 (42)11 ماه پیش۱ دیدگاه قد بلند تقریبا میشه گفت به بلندی خودم که با کفش های پاشنه میخی که پاش کرده بود و اون اندام موزونش کشیده تر هم دیده میشد. چشم…
رمان از کفر من تا دین تو پارت۱۳۳ 4.9 (29)11 ماه پیش۴ دیدگاه منتظر جواب تند و تیزش به خودمم که هنوز کلمات از دهانش خارج نشده دهان میبنده و صدای اسمش توسط مردی باعث ناکام موندن جملاتش میشه.. اما با…
رمان از کفر من تا دین تو پارت ۱۳۲ 5 (36)11 ماه پیش۱ دیدگاه تاثیر حرفش، فشار بیشتر بازوش دورمه و با نیروی مضاعفی که وارد میکنه میچسبم بهش.. زورم به مردیکه منو زده زیر بغلش نمیرسه اما زیر زیرکی…