رمان لاوندر پارت ۴۴

بدون دیدگاه
      خودکاری که از شدت استرس بین انگشتام عرق کرده بود رو به طرف آرمین گرفتم   نگاه مستقیمش به چشمام انداخت دستشو بالا آورد   جوری خودکار…

رمان لاوندر پارت ۴۲

بدون دیدگاه
    با عمران خداحافظی کردم و تماس رو قطع کردم   اگه آرمین فهمیده بود هک اطلاعاتش کار من بوده محال بود بخواد باهام ازدواج کنه!   ضربه هایی…

رمان لاوندر پارت ۴۱

بدون دیدگاه
    لیوان آب رو روی میز گذاشتم   _ من هنوز آمادگی ندارم فردا نمیتونم!   بلافاصله آرمین سیگار دیگه ای در آورد و آتیش زد   _ مشکلی…

رمان لاوندر پارت ۴۰

بدون دیدگاه
  ***   _ هیچ کس رو نمیشه از روی ظاهرش شناخت!   سعی کردم نگاهمو از مهیار بدزدم   _ من هروقت سخت گیری بهت کردم به خاطر خودت…

رمان لاوندر پارت ۳۹

بدون دیدگاه
      هوا کاملا روشن شده بود   آخرین نخ سیگارم رو توی جاسیگاری له کردم و از اتاق بیرون زدم   حاج خانم از در حیاط داخل اومد…

رمان لاوندر پارت ۳۸

بدون دیدگاه
        مهیار با همون جدیت جواب داد   _ مدیا باید فکر کنه جوابش رو خودم بهتون اطلاع میدم   و باز هم دستای آرمین که مشت…

رمان لاوندر پارت ۳۷

بدون دیدگاه
  _ مدیا پاشو آرمین خان رو به طرف اتاقت راهنمایی کن!   با این حرف مامان، آب دهنمو به سختی قورت دادم   همینجوریش هم من از این مرد…

رمان لاوندر پارت ۳۶

بدون دیدگاه
  مامان درحالی که برام چشم غره می‌رفت لبخندی زد و گفت   _ فکر نکنم به جز سلام و احوال پرسی حرفی بینشون رد و بدل شده باشه  …

رمان لاوندر پارت ۳۵

بدون دیدگاه
    مهیار چنگی به موهاش زد   _ چند بار بگم آرمین مناسب مدیا نیست اون اصلا تعادل روانی نداره   از این حرفش جا خوردم   انگار من…

رمان لاوندر پارت ۳۴

بدون دیدگاه
  بهت زده پلک زدم   _ چی میگی مامان؟   شاید مامان حرفامو توی خواب شنیده بود! یا شایدم منظورش همون حرفهای عصرش بود   دستمو توی هوا تکون…

رمان لاوندر پارت ۳۳

بدون دیدگاه
        شوک زده به در چسبیدم   منظورش از خیر چی بود؟   شاید میخواست با بابام کار راه بندازه   اما این اتفاق جزو محالات بود…

رمان لاوندر پارت ۳۲

بدون دیدگاه
      تشت لباسا رو برداشتم و به طرف پشت بوم رفتم   کمی سنگین بود   _ مدیا بیا فقط لباسای خودتو ببر بقیشو بذار خودم میبرم سنگینه…

رمان لاوندر پارت ۳۱

بدون دیدگاه
      لرزه ای به تنم افتاد و برای بار هزارم خدا رو شکر کردم که پای من وسط نبود   کلید انداختم و داخل رفتم تند تند مشغول…

رمان لاندور پارت ۳۰

بدون دیدگاه
      حدس زدم که گند زده باشن! کنترل صدام دست خودم نبود   _ وای به حالتون توی دریافت پروژه مشکلی پیش اومده باشه   _ آرمین خان……