رمان قانون عشق پارت ۵۴ 4.7 (29)

بدون دیدگاه
به سمتش رفتم آورکتی که رستا برام گرفته بود رو روی دسته مبل گذاشتم و روبه‌روی بابا نشستم _جانم بابا؟ بابا_چرا چند روزه پریشونی بابا؟ مگه قرار نبود بعد اون…

رمان قانون عشق پارت ۵۱ 4.5 (26)

۵ دیدگاه
✨️با اینکه پیش‌بینی هاتون رو نگفتین ولی بازم پارت ۵۱ تقدیم به نگاه های قشنگتون✨️     آنقدر خسته بودم که بیخیال تحلیل رفتار البرز شدم سرم رو به پشتی…

رمان قانون عشق پارت ۵۰ 4.6 (45)

بدون دیدگاه
کلافه و عصبی گفت بابا_خیلی خب بده من گوشیو کمی مکث کردم و مردد گفتم _بابا…….بهش چیزی نمیگیا………..امشب ما هم اونجاییم گوشیشو میگیرم نمیزارم جوابتو بده ها اخمش غلیظ تر…

رمان قانون عشق پارت ۴۱ 4.5 (17)

بدون دیدگاه
با سردرد وحشتناکی آروم چشمام رو باز کردم نور زیادی که به چشمم خورد باعث شد چشم هام رو دوباره ببندم صدا های اطراف رو می‌شنیدم ولی دلم نمی‌خواست چشمام…

رمان قانون عشق پارت ۴۰ 4.4 (20)

بدون دیدگاه
سامی صدای داد و بیداد های حامی یه لحظه هم قطع نمیشد _بسه دیگه نگاه پر خشمش رو بهم دوخت حامی_بس نیست………ما باید بدونیم چی شده…….رستا جواب هیچ کس رو…