رمان قانون عشق پارت ۳۲ 4.4 (19)

بدون دیدگاه
_چند وقت بعدش یه نامه دیگه رسید که می‌گفت بابامون لندن زندگی میکنه و زندست….ما فقط به هدف این رفتیم که بفهمیم چرا بابا یهویی ولمون کرد ولی موندگار شدیم………بابا…

رمان قانون عشق پارت 28 4.9 (15)

بدون دیدگاه
تا زمانی که وارد آشپزخونه بشم فکر میکردم از بیرون غذا گرفتن ولی وقتی به آشپزخونه رسیدم و سفره چیده شده رو دیدم چشمام جوری گرد شد که حس میکردم…

رمان قانون عشق پارت ۲۷ 4.4 (20)

بدون دیدگاه
صدای خنده ناگهانیم فضای ماشین رو پر کرد و سامی با لحنی مظلوم تر از قبل گفت سامی_چرا میخندی خب دقدقه شده برام نمیتونستم خندم رو کنترل کنم خیلی جدی…