سیاوش با ابروهای بالا پریده نگاهش میکند. – واقعا؟ سوگند واقعا الان حس میکنی بحث فقط رقصیدن تو با این مرتیکهس؟ چرا متوجه نمیشی؟ شهاب کاظمی شده سوهان روح من!…
– افتخار میدید؟ سوگند نامحسوس به اخم های درهم سیاوش نگاه میکند. انگار نه انگار چند دقیقهی پیش برایش روضه خوانده بود وقتی شهاب را نزدیکش میبیند دوست…