رمان پروانه ام پارت ۷۸11 ماه پیش۱ دیدگاه پروانه بزاق دهانش رو قورت داد و لب هاشو روی هم فشرد … امیدوار بود بتونه بغضش رو پنهان کنه ! اصلاً سر در نمی آورد !…
رمان پروانه ام پارت ۷۷11 ماه پیش۲ دیدگاه *** بیرون صدای حرف بود … صدای مشاجره . باز معلوم نبود خورشید خانم کدوم بدبختی رو گیر آورده بود تا سرش داد بزنه و دق و دلیشو…
رمان پروانه ام پارت ۷۶11 ماه پیش۱ دیدگاه آوش اندکی چرخید به عقب … هلن ! پلک هاشو بی حوصله روی هم فشرد و سرش رو تکون داد … حوصله ی این زن رو ابداً نداشت…
رمان پروانه ام پارت ۷۵11 ماه پیش۸ دیدگاه *** هیچ راهی برای اون باقی نمونده بود … هیچ راهی ، به جز اینکه با عواقب کارش روبرو بشه ! این رو از لحظه ی اولی…
رمان پروانه ام پارت ۷۴11 ماه پیش۱۰ دیدگاه رستم چراغ زد … کارش داشت ؟! آوش سرعتش رو کم کرد و بعد کنار جاده متوقف شد . نگاه اخم آلود و عصبیش به رستم…
رمان پروانه ام پارت ۷۳11 ماه پیشبدون دیدگاه زن رفت و پروانه باز نگاه کرد به سلمان . تند نفس کشید و فکر کرد … باید زودتر بره ! تا وقتی هنوز سلمان احتمال بده…
رمان پروانه ام پارت ۷۲11 ماه پیشبدون دیدگاه اطلس نگاه کرد توی چشم های آوش … و با مکث کوتاهی پاسخ داد : – بله ، چشم ! بعد قامت صاف کرد و…
رمان پروانه ام پارت 7111 ماه پیشبدون دیدگاه وقتی از خواب بیدار شد ، تمام تنش خیسِ عرق بود ! نگاه کرد به آتیشِ توی شومینه که گر گر می کرد … قطره اشکی که…
رمان پروانه ام پارت 7011 ماه پیشبدون دیدگاه پشت پنجره ی کتابخونه ایستاده بود و حیاطِ سنگی رو می پایید … . خورشید خانم با بالاپوشِ خزِ طبیعی و کفشهای پاشنه دارش اومده بود…
رمان پروانه ام پارت 6911 ماه پیشبدون دیدگاه سر زن نزدیک شونه ی پروانه بود … لب هاش پچ زدند : – گمش نکنی ! … از بقیه مخفی نگه دار ! قلب پروانه…
رمان پروانه ام پارت 6811 ماه پیشبدون دیدگاه – چته خانم گل ؟ … اخمات توی همه ؟! لحنش دوستانه و مادرانه بود … دست پروانه رو گرفت میون دستاش . پروانه به رفت و…
رمان پروانه ام پارت6712 ماه پیشبدون دیدگاه – شماها بازم جمع شدین اینجا ، جونم مرگ شده ها ؟! … از جونتون سیر خوردین ؟! … بگیرم همه تون رو خونین و مالین کنم ؟! …
رمان پروانه ام پارت ۶۶12 ماه پیشبدون دیدگاه آوش راه افتاد به طرفش … قدم هاش آروم و بی عجله بود : – ساعتهای روز رو ازت گرفتن ؟! هر قدمی که برمی داشت…
رمان پروانه ام پارت ۶۵12 ماه پیشبدون دیدگاه آوش خوب گوش تیز کرد … پروانه باز هم شروع کرد به خوندن : – نهاده بر دهانش ساغر مل ، شکفته در کنارش خرمن گل !…
رمان پروانه ام پارت ۶۴12 ماه پیشبدون دیدگاه آهو باز سرش رو پایین انداخته بود و به کتاب نگاه می کرد . در اون حالتی که نشسته بود ، خیلی بی دفاع و قابل ترحم به…