رمان دلباخته پارت 236 4.2 (126)4 ماه پیش۵ دیدگاه سید بیش از این صبر نمی کند. نزدیک به صورتش داد می کشد. – یه موی گندیده ی آقام به صد تا عین تو می…
رمان دلباخته پارت 235 4.2 (146)4 ماه پیش۲ دیدگاه دود از سرم بلند می شود. این مرد چرا ذره ای آدم نمی شود! یقه اش از مشتِ سید رها می شود. – جالب…
رمان دلباخته پارت 234 4.2 (165)4 ماه پیشبدون دیدگاه ت با یک “نه” محکم جواب می دهد. صدای باز و بسته شدن در می آید. از جایم بلند می شوم نگاهم پشتِ قدم های بلند…
رمان دلباخته پارت 233 3.9 (39)4 ماه پیش۱ دیدگاه انگشتانش روی گردنم می خزد. موهایم را یک طرف شانه ام می اندازد. – پیشِ من موهات و نبند، بذار دورت بریزه – اگه…
رمان دلباخته پارت 232 3.9 (10)4 ماه پیش۳ دیدگاه – من چی دارم که ازم یاد بگیری، دختر! همین که تونستی دلِ امیر حسین و به دست بیاری معلوم می شه که خودت بلدی چیکار کنی،…
رمان دلباخته پارت 231 4.4 (86)4 ماه پیش۲ دیدگاه ” – لباست و عوض کردی، بیا صبحونه بخوریم می گوید و می رود. پیراهنم را تن می زنم. موهایم را بالای سر می بندم…
رمان دلباخته پارت 230 4.5 (92)4 ماه پیش۱ دیدگاه – عاجز شدم بخدا… ببین، من آدم خودخواهی نیستم، ولی تو باهام کاری کردی که تو رو فقط واسه خودم بخوام و بشم یه آدم حسود…
رمان دلباخته پارت 229 4.5 (119)4 ماه پیش۲ دیدگاه سرِ انگشتانش لای موهایم فرو می رود. سنگینیِ تنش را با احتیاط روی بدنم می کشد. گرمای نفسش روی گردنم می لغزد. لب هایش برای لمس لب هایم…
رمان دلباخته پارت 228 4.5 (120)4 ماه پیش۴ دیدگاه ” بغض به گلویم می چسبد. چشمانم خالی و پُر می شود. دست هایم دور ِ گردنش حلقه می زند. – تو رو اندازه چی…
رمان دلباخته پارت 227 4.6 (103)4 ماه پیش۱ دیدگاه حالا دیگر محرم است، از یک روز پیش. درست کمی بعدتر از انکه از پله های محضر بالا رفتیم و رو به روی مردی میانسال نشستیم.…
رمان دلباخته پارت 226 4.6 (90)5 ماه پیش۱ دیدگاه حواسم پیشِ حرف های ملیحه خانم جا مانده انگار. نیشم شل می شود وقتی نگاه بامزه اش در صورتم می چرخد. رستا را…
رمان دلباخته پارت 225 4.6 (91)5 ماه پیش۱ دیدگاه نزدیک ظهر است که ملیحه خانم زنگ می زند. سلام و احوال پرسی می کنم. می گوید خوبم، ولی انگار راست نمی گوید. –…
رمان دلباخته پارت 224 4.4 (92)5 ماه پیش۱ دیدگاه دایی با خنده لب می جنباند. – خدا مهربون ترت کنه، ابجی… ولی شد یه بار طرف ما رو بگیری! هر کی ندونه می گه ابجی…
رمان دلباخته پارت 223 4.6 (95)5 ماه پیش۱ دیدگاه الهه از پا نمی نشیند. هر از گاه امیر حسین را به آغوش می کشد و گاه منی که فکر می کردم هرگز نمی خواهدم. – تعریف…
رمان دلباخته پارت 222 4.5 (89)5 ماه پیش۱ دیدگاه – هر چی شما بگید، حاج خانم… کور شم اگه بذارم آب تو دل مریم خانم تکون بخوره… جیب من مالِ زنمه، زندگی مشترک که سوایی…