رمان دلباخته پارت 231

4.4
(86)

 

 

 

– لباست و عوض کردی، بیا صبحونه بخوریم

 

می گوید و می رود.

 

پیراهنم را تن می زنم.

موهایم را بالای سر می بندم و از اتاق خارج می شوم.

 

– سلام، صبح بخیر

 

زری خانم لبخند زنان جواب می دهد.

 

– سلام به روی ماهت، مادر

 

نگاهم در اطراف می چرخد.

رستا را نمی بینم چرا!

 

– با بی بی تو حیاط ان، نگران نباش

 

نگاهم را سمت عقربه های ساعت می کشم.

آه از نهادم بلند می شود.

 

– وااای، ساعت نزدیک یازده س!  بچه م حتماً گرسنه س، کاش صدام می کردین، مادر جون!

 

معلوم است که خنده را پشتِ لب هایش درز می گیرد.

 

– اونهمه شیر که دوشیدی رو پس کی خورد!

 

– دستتون درد نکنه، مادرجون… افتادین تو زحمت، ببخشید دیگه

 

اشاره به آشپزخانه می کند، با چشم و ابرو.

 

– برو، مادر… برو که الانه امیر صدات کنه

 

چشمی می گویم و تندی به آشپزخانه سرک می کشم.

 

– من الان میام، خب؟

 

– دیر نکنی ها، چاییت سرد می شه

 

سر تکان می دهم.

روی ایوان نفسم از هوای تازه پُر می شود.

 

از پله ها تند تند پایین می روم.

 

هر چه نزدیک تر می شوم صدای بی بی واضح تر می شود.

 

 

آواز می خواند، مثل لالایی.

من اما هرگز این ترانه را نشنیده ام.

 

نگاه به رستا می کنم.

انگشت می مکد و مردمک های رنگی اش را از صورت بی بی برنمی دارد.

 

در سکوت نگاه شان می کنم.

غمِ صدایش دلم را به درد می آورد.

 

– دوست داشتی، ننه؟ من اینو واسه بچه م می خوندم، اونم مثه تو بهم گوش می کرد… ابوالفضل و می گم، تو ندیدنش، ننه… ولی من هر شب خوابش و می بینم

 

لب روی هم می فشارم.

بغض به گلویم ناخون می کشد.

 

سر می چرخاند، نگاهش غمگین است.

به قدِ شب هایی که به امید یک رویای شیرین به خواب رفته است.

 

جلو می روم، سلام می کنم.

با صدای گرفته جواب می دهد.

 

کنار رستا روی تخت چوبی می نشینم.

دستی به موهای نرمش می کشم.

 

– صبح بخیر عزیزم… گرسنه نیستی مامان جان؟

 

بغلش می گیرم.

بوی تنش را نفس می کشم.

 

– شما خوبین، بی بی خانم؟ ببخشید اگه دیشب اذیت شدین

 

بسم الله می گوید و چپ چپ نگاه می کند.

 

– کدوم اذیت، ننه! بچه مه، اذیتم کرد عِب نداره، فدا سرش

 

لبخند می زنم.

 

– شما خیلی خوبید، بی بی… کاش بشه ازتون خیلی چیزا یاد بگیرم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 86

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دلارام آرشام
4 ماه قبل

ممنون بخاطر پارت جدید ولی خیلی کمه چون قبلا زیادتر بود

camellia
4 ماه قبل

مرسی قاصدک جونم😘درسته کم بود😉,وای خوب و عالی بود🤗

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x