رمان اردیبهشت پارت 114 4.6 (20)2 سال پیش۳ دیدگاه آرام گفت این کار درست نیست در شان شما نیست ! مجید بالاخره عربده کشید : – در شأن من نیست ؟! … پس در شأن کیه…
رمان اردیبهشت پارت 113 4.7 (16)2 سال پیش۱ دیدگاه فک کردن به تمام پیام های صوتی که مجید براش فرستاده بود … می دونم گفتنش درست نیست ، ولی تا ابد دوستت خواهم داشت ! حس عجیبی…
رمان اردیبهشت پارت 112 4.6 (17)2 سال پیش۶ دیدگاه فراز خیره بهش یک احظه اخم کرد… بعد ناگهان خیز برداشت به طرف آرام و دو طرف کمرش رو گرفت و اونو محکم کشید توی بغلش … بعد…
رمان اردیبهشت پارت 111 4.3 (25)2 سال پیش۳ دیدگاه نه ولی گرفتار محبتش شدی اونطوری که همسرت بی مهابا بهت عشق میده … تو رو مدهوش کرده ! آرام در سکوت فقط نگاهش کرد … به چیزهایی…
رمان اردیبهشت پارت 110 4 (30)2 سال پیش۳ دیدگاه – با این حال … من نمی خوام اصرار کنم . اگه واقعاً حس می کنی هنوز نمی خوای حرفی بزنی … – یک بار باهاتون حرف زدم…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۹ 4.6 (19)2 سال پیش۲ دیدگاه “ساختمان پزشکان تا روی کاغذ دیوارِی طرحدار کش داده بود . آرام ایستاده ِمقابل درب قهوه ای رنگ و بسته ی مطب مشاوره …نگاه خیره اش…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۸ 4.1 (18)2 سال پیش۳ دیدگاه “!خسته از جنگی تن به تن …که سالها بود تحملش می کرد .چقدر آرام براش دل می سوزوند ! برای مردی که اون شب مشروب…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۷ 4.4 (23)2 سال پیش۲ دیدگاه رفت .لیوانی آب سرد از آب سرد کن پر کرد و نوشید …بعد چرخید که از آشپزخونه خارج بشه . – آرام ! فراز مچ دستش…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۶ 4.4 (16)2 سال پیش۳ دیدگاه یادش اومد یک زمانی چقدر از این چشم ها می ترسید …چقدر ازش متنفر بود ! نگاهش رو ازش گرفت …باز به راهش ادامه داد و توی…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۵ 4.3 (30)2 سال پیش۲ دیدگاه – از سر شب که شما رو می بینم … مدام می پرسم از خودم خانمی مثل شما چطور با یکی مثل فراز آشنا شدین و تصمیم…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۴ 3.8 (27)2 سال پیشبدون دیدگاه انگشتای فراز روی گودی کمر آرام سفت تر شد . اونو بیشتر به خودش چسبوند و پیشونیش رو گذاشت روی پیشونی اون و با چشم های بسته…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۳ 3.8 (30)2 سال پیش۳ دیدگاه این طعنه ی آخرش درست مثل تبر تیز و فولادینی که به سمتش پرتاپ کرده باشه ، درست وسط صورت سهره فرود اومد و نفسش رو برای…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۲ 4.3 (30)2 سال پیش۴ دیدگاه برقی هشدار دهنده توی چشم های خاکستری فراز روشن شد … ولی آرام عقب نشینی نکرد . نه که قصد داشته باشه از کامران دفاع کنه یا فراز…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۱ 4.1 (24)2 سال پیش۷ دیدگاه آرام تمام عمرش خجالتی بود و از حضور در جمع های بیگانه می ترسید … ولی دیگه بعد از اینهمه سال یاد گرفته بود خجالتی بودنش رو چطور…
رمان اردیبهشت پارت ۱۰۰ 4.7 (26)2 سال پیش۲ دیدگاه لبخندی روی لب های رژ خورده اش نشست . گردنبندش رو روی تخت سینه اش مرتب کرد و بعد پانچوی مشکیشو پوشید . صدای زنگ موبایلش بازم…